اجازه ویرایش برای همه اعضا

طعنه کردن

نویسه گردانی: ṬʽNH KRDN
داخل کردن و فرو کردن
"گفت که اى پدر اکنون دانى که چون کنى، کارد را طعنه کن و سر کارد بر حلق من زن و آن گه ببر و هیچ تأخیر مکن.
پس ابرهیم صلوات اللَّه علیه کارد بر آورد و طعنه کرد و سر کارد اندر گلو پسر زد"
ترجمه تفسیر طبری / 1538
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طعنه کردن . [ طَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) طعنه زدن . عیبجوئی و بدگوئی کردن : آن گل که برنگ طعنه در می کرده ست با عارض تو برابری کی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.