توس
نویسه گردانی:
TWS
شناسنامه
توسکا Betulaceae :تیره
Betula pendula –B.verrucosa ehrh :نام لاتین
Silver birch – Lady birch tree :نام انگلیسی
توس - غان :نام فارسی
شجره التامول :نام عربی
شرح گیاه
درخت توس بومی عرضهای زیاد نیمکره شمالی است و تا ارمنستان و قفقاز و ایران پیش می رود نام این درخت در دره شهرستانک و هم درارتفاعات دره تالار توس می باشد این درخت د رگذشته برای معالجه بیماران مبتلا به نقرس مورد استفاده قرار می گرفته است. و شاید اختصاص دادن شهرستانک به ییلاقات سلطنتی قاجار به علت ابتلا برخی از سلاطین آن به بیماری نقرس بوده است. درختی است بسیار بزرگ و زیبا که ارتفاع آن در نواحی مساعد به 30 متر نیز می رسد. برگهائی لوزی شکل, نوک تیز با دو ردیف دندانه و منتهی به دمبرگ دراز دارد. شاتونهای نر آن در آغاز پاییز ولی شاتونهای ماده آن در ماه بهار ظاهر می شوند. از مشخصات آن این است که پوست تنه آن سفید رنگ و صاف است و بعلاوه و در سن بیست سالگی به صورت نوارهای نازک شبیه اوراق کاغذ از آن جدا می شود. قسمت مورد استفاده درخت برگ , پوست تنه و همچنین قطران حاصل از آن است.
img/daneshnameh_up/7/79/Betulapendula2.jpg
زمان برداشت
از پوست درخت در بعضی نقاط مخصوصاً روسیه نوعی قطران گیاهی به نامGourdron de Bouleau تهیه می شود برای این کار پوست درخت را در ماه اردیبهشت ( پس از قطع درخت ) از ساقه جدا کرده بر روی هم انباشته می کنند و تا آخر پاییز به همین حالت نگه می دارند تا تخمیر حاصل کند سپس در ماه آذر به طریقه خشک تقطیر می کنند. یعنی آنها را در جعبه فلزی مکعب شکل جای داده ابتدا تحت اثر گرمای ملایم و سپس گرمای شدید قرار می دهند معمولاً قطراتی که بدین نحو بدست می آید با قطران انواع کاج مخلوط می کنند و سپس در معرض استفاده قرار می دهند, این قطران در اثر تقطیر جز به جز اسانسی بنام اسانس بولو یا روغن روسی می دهد.
دامنه انتشار
اطراف تهران, شهرستانک, در ارتفاعات 2000 تا 2300 متری دره های قسمتهای غربی شهرستانک که به سمت جاده چالوس و تهران منتهی می شود. دره اشتراک, کوههای توچال
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
توس . (اِ) درختی است و در دره های فرعی رودخانه ٔ کرج است . نام این درخت دردره ٔ شهرستانک ، توس است و آن را سندر، غان ، غوش ، غوشه ، تیس و ...
توس . (اِ) سلامتی . (ناظم الاطباء). رجوع به توس کردن و توس نمودن شود.
توس . (اِ) زمین صلب و سخت . (ناظم الاطباء).
توس . (ع اِ) طبیعت و اصل . یقال : هو من توس صدق ؛ ای اصل صدق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || توساً له ، و جوساً له ، دعای بد...
توس . (اِخ ) پهلوان مشهور که آن را توس بن نوذر گویند. (فرهنگ رشیدی ). نام پسر نوذر بوده که در دربار شاهنشاه ایران کاوس و کیقباد و کیخسرو اس...
توس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به سلامتی دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به توس و توس نمودن شود.
بالائی توس . (اِخ ) ۞ نام قله ای در جنوب غربی ارتفاعات پیرنه که 3148 گز بلندی دارد.
توس نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) به سلامتی نوشیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به توس شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ارت آدیس توس . [ اُ ت ُ آ ] (اِخ ) ۞ ارتوآدیست . ارادشس بن واگارشک (وال ارشک ). پادشاه ارمنستان معاصر مهرداد دوم (بزرگ ). ژوستن (کتاب 42، بند...