بطیخ
نویسه گردانی:
BṬYḴ
بطیخ. این گیاه از تیره خیاریان (Cucurbitacea) (Citrullus vulgaris یا Cucurbita citrullus) را چینیها با نام si kwa (’’خربزه باختری ‘‘) میشناسند. امروزه در سراسر منطقهای شامل آسیای پیشین ، سرزمین قفقاز، ایران تا ترکستان و چین، و نیز جنوب روسیه و سرزمین های دانوب پائین پراکنده است. هیچ مدرکی در دست نیست تا این گمان را تیز کند که کشت هندوانه در ایران، هند، آسیای مرکزی، یا چین پیشینه دیرینه دارد؛ این نکته با بررسی های گیاهشناختی نیز که نشان می دهد این گیاه در آسیا خودرو یافت نشده است همخوانی دارد.1
انگلر2 در جستجوی خاستگاه هندوانه به جنوب افریقا رسیده است و عقیده دارد که در کهنترین روزگاراز آنجا به مصر و خاور زمین رفته و پیش از مسیحیت در جنوب اروپا و آسیا پراکنده شده است. این دیدگاه بر این پایه است که هندوانه در جنوب افریقا خودروست، اما روشن نمی کند که در رفتنش به مصر باستان چه عواملی دست اندر کار بودهاند. با این همه، از دید من گواهان تاریخی موجود در آسیا موّید این نظریه است که هندوانه از گیاهان بستانی آسیا نیست و از آنجا که هیچ دلیلی برای انتساب آن به اروپا نداریم، بسا که خاستگاهش افریقا بوده باشد.
در هیچیک از نوشته های دوره فرمانروائی دودمان تانگ نامی از هندوانه در میان نیست،آن بویژه در T‛ai p‛in hwan yü ki. کهن ترین اشاره به آن را میتوان در روزنامه هو کیائو (Hu Kiao) با عنوان Hien lu ki یافت که در فصل 73 تاریخ پنج دودمان (Wu tai ši) نوشته نوـ یان سیو (Nou-yan Siu) (72ـ1017م) با برگردان شاوان آمده است. 3 هو کیائو از سال 947 تا 953 در سرزمین ختن سفر کرد می گوید در آنجا برای نخستین بار هندوانه (si kwa) خورده است. 4 سپس می افزاید: ’’گویند مردم ختن پس از برانداختن اویغورها این گیاه بستانی را به چنگ آوردند. برای کشت تخمش با پهن پوشانده روی کرتها را نیز جل میانداختند. میوه آن به بزرگی میوه tun kwa (Benincasa cerifera)1 ]کدوی هندی[ و شیرین است. 2 در اینجا هندوانه را میوهای باز نموده اند که یک چینی در میان مردمان ختن یافت که آن روزها شمال چین را گشوده و اعتراف کردند که آن را از قبیله ترکِ اویغور گرفتهاند. در این نوشته روشن نشده هو کیائو تخم هندوانه را همراه خود به خاک اصلی چین برد یا گیاه را وارد چین کرد. با توجه به نتیجهگیری Pen ts‛ao kan mu (نک صفحات پیش رو ) که برتشنایدر و دوکاندول هم آن را پذیرفتهاند، باید تأکید کرد هندوانه از سده دهم در چین بود ه است. در آن روزگار هندوانه تنها در آن بخشهای چین که در اشغال ختنیها بود یافت میشد، اما هنوز در چین خود چینیها ناشناخته بود. 3
مردی که هندوانه را وارد خاک اصلی چین کرد هون هائو (1155ـ1090م)، ایلچی فرستادن ی نزد مردمان کین (Kin) یا جورچی (Jurči)بود که مدت پانزده سال در میان آنها ماند (43ـ1129). وی در روزنامه خود بنام Sun mo ki wen گزارش زیر را آورده است:1 ’’هندوانه (si kwa) در شکل به اِگِر ترکیِ* تخت (Acorus) ( p‛u) ماند اما گرد است. رنگش بسیار سبز است و به آبی مـــــی زند. نرم نرم زرد می شود. این میوه از تـیره خیاریان ( t‛ie) شبیه است به خربزه (Cucumis melo tien kwa) و شیرین و ترد است. 2 درونش آکنده از آبی است بس خنک. وقتی هون هائو به عنوان ایلچی به خارج رفت میوه را به همراه خود به چین آورد. امروزه هندوانه هم در باغهای شاهی و هم در باغهای روستاها یافت میشود. میتوان آن را ماهها نگاه داشت، هر چند راهی برای جلوگیری از زرد شدنش نیست. در پوـیان (p‛o-yan) 1 مردی می زیست که مدتها چشم درد داشت. تکههای خشکشده هندوانه را بر چشمان او میگذاشتند تا تسکین یابد، زیرا خنکی از خواص این میوه است." بدین ترتیب هندوانه تــــــــــــــــازه در نیــــــــمه دوم سده دوازدهم وارد چـــــــین شد. Ši wu ki yüan نیزکه می گوید 2 در آغاز در چین هندوانه وجود نداشت، ورود آن به چین را به هون هائو نسبت داده است. گویا مردمان کین یا جورچی، که خاستگاهشان سرزمین تونگوز* (Tungus) بود کشت، هندوانه را از مردم ختن آموختند. از روی فرهنگ جورچیایی ـ چینی میتوانیم نام جورچیایی هندوانه را بیابیم؛ xeko که با xengke در زبان مانچویی، که اسم عام گیاهان تیره خیاریان است، همخوانی دارد. در زبان گُلوی، xinke (در دیگر گویشهای تونگوزی kemke ، kenke) نام خیار است و seho یا sego نام هندوانه. در زبان مانچویی اسم خاص هندوانه dungga یا dunggan است. پس قبایل تونگوزی واژه فارسیـترکی قارپوز، karpuz (نک صفحات پیش رو ) را از اویغورها نگرفتند، بلکه نامی بومی را که در اصل به گیاهی دیگر از تیره خیاریان داده میشد بر آن گذاشتند.
آنچه در پائین می خوانید اطلاعاتی است که Pen ts‛ao kan mu در این باره آورده.
در این کتاب از قول وو ژوئی (Wu Žui) ، پزشکی از استان چهـکیان (Če-kian) در سده سیزدهم و نویسنده Ži yun pen ts‛ao ، چنین آورده: ’’ مردمان ختن پس از شکستن اویغورها این گیاه بستانی را از آنها گرفتند. برای کشت این نوع خربزه تخم آن را با پهن میپوشاندند. این میوه شکلی چون سطل tou دارد؛ بزرگ و گرد است مثل کدوی قلیانی و سبز چون یشم. تخمههایش رنگی زرسان دارد ولی برخی سیاه است چون شاهدانه. این میوه در صفحات شمالی کشور ما فراوان است." لیشی ـ چن میگوید: ’’بر پایه آنچه در Hien lu ki نوشته هو کیائو (نک ص 438) آمده، کشت این گیاه پس از سرکوب اویغورها آغاز شد. خربزه باختری اش (si kwa) نامند. بدینترتیب در دوره ووـتائی (Wu-tai) (960ـ907 میلادی) بود که این گیاه برای نخستین بار وارد چین شد. 1 امروزه هم در جنوب و هم در شمال چین یافت میشود، هر چند هندوانه جنوب در مزه از گونه شمالی پست تر است." وی از ارقام شیرین، بیمزه و ترش آن نام میبرد.
در T‛ao hun kin ču 2 آمده است که در یون کیا (Yun-kia) (در بخش ونـچو/ Wen-čou، چی لی/ Či-li) نوعی han kwa (’’خربزههای سرد‘‘) بسیار بزرگ بود که میشد تا بهار سال بعد نگاهشان داشت و آنها را همان هندوانه میدانند. لیشی ـ چن بحق با این تفسیر مخالفت کرده و گفته است که اگر هندوانه نخستین بار در دوره ووـتائی وارد چین شده بود، نمیشد که نام si kwa در آن روزگار شناخته شده باشد. باید این اعتراض را وارد دانست، به این دلیل که هیچ سند دیگری از سده چهارم یا حتی دوره تانگ در دست نیست که از هندوانه یاد کرده باشد: روشن است که هندوانه پس از دوره تانگ وارد چین شده است.3
یه تسه ـ کی (ye Tse-k‛i) در کتاب خویش، Ts‛ao mu tse نوشته سال 1378، میگوید هندوانه نخستین بار در دوره یوآن وارد چین شد، هنگامی که فغفور شی ـ تسو (Ši-tsu) (قوبیلای) آسیای مرکزی رازیر فرمان خود در آورد. پیشتر در دوره مینگ، در Čen ču č‛wan نوشته چن کی ـ ژو این نظر را نپذیرفته اند: نویسنده بدرستی به یافتن این میوه بدست هو کیائو اشاره کرده و افزوده است در Er ya ، چند گیاهنامه کهن تر، Ts‛i min yao šu و دیگر کتب مشابه از هندوانه نام برده نشده است، زیرا همه میدانند این گیاه در دوران باستان در چین وجود نداشته است. گویا تمامی نویسندگان چینی که به این موضوع پرداختهاند در این همداستانند و تاریخچه اش چنان روشن است که کسی وسوسه نشده ورود آن را به چین کهن تر نمایاند یا باری دیگر به چان کیین بندد.
مسافران چینی در دوره مغول بارها از هندوانههای بزرگ ایران و آسیای مرکزی یاد کردهاند. 4 ابنبطوطه نیز از هندوانههای نیکوی چین یاد کرده که هندوانههای خوارزم و اصفهان را ماند. 5
به گفته فوسامبو (Fusambô) و سورده (Surde) ، مقامات مانچویی که پیرامون سال 1772 گزارشی درباره ترکستان منتشر کردند،6 هندوانه این سرزمین گرچه به هندوانه چین می ماند در مزه به پای آن نرسیده بسی پست تر است. دیگر گونههای خربزه از فرآورده های اصلی ترکستاناند و چینی ها برخی از آنها را’’کلاه اسلامی‘‘ و ’’چشم اسلامی‘‘ نامیدهاند. نوعی که’’خربزه هامی‘‘ (Hami melon) نامند و هندوانه نیست و ده رقم از آن شناسایی شده بلند آوازه است و چه بسا گونهای از خربزه (Cucumis melo) باشد که در زبانهای اویغوری و جغتایی kogun ، kavyn یا kaun و در ترکی qāwa یا qawāq خوانند.
گویند این میوه تا پیش از دوره کان ـ هی (k‛an -hi) (1721ـ1662) وارد چین نشده و در آن روزگار هنوز گران بوده است، اما پس از شکستن ترکستان فراوان یافت میشده است. 1 در Yin yai šen lan از جمله سرزمینهای بیگانه دیگری که هندوانه در آنها یافت میشود از سوـ من ـ تا ـ لا (Su-men-ta-la) (سوماترا) نام برده شده که در آنجا این میوه پوستی سبز و تخمههای سرخرنگ دارد و درازایش به شصت تا نود سانتیمتر میرسد؛2 همچنین از کوـ لی (Ku-li) (کالیکات) در هند که این گیاه در آنجا در سرتاسر سال بار آرد. 3 در سرزمین مردمِ موـ هو (Mo-ho) هندوانهها چنان سنگیناند که برای بلند کردن هر یک به دو تن نیاز است. گویند هندوانه در کامبوج نیز میروید. 4 اگر درست باشد که نخستین گزارش راجع به هندوانه بعد از سده دهم به چینیان رسید (و دلیلی هم برای چون و چرا در درستی این گفته نیست)، ورود کمابیش دیرهنگام این میوه به چین بیشتر نشان آن است که ورود آن به آسیای مرکزی نیز به همین دیری یا بی گمان نه چندان زودتر از این انجام شده است؛ اگر جز این بود، چینیها که در دوره تانگ آسیای مرکزی را زیر نگین داشتند،بی درنگ ازآن خودش کرده بودند. شرایط موجود در ایران و هند، که در آنها نیز اگر بخواهیم روزگار پیدایش این میوه را با بی گمانی تعیین کنیم باید بگوییم سده های میانه بوده است، مؤید همین گفته است.
این نکته که هندوانه احتمالاً از دوران باستان بومی ایران بوده است جای چون و چرا دارد. نامهای فارسی چون هندوانه، hindewāne (’’میوه هندی‘‘) hindwānā] افغانی[ یا بطیخ هندی* battīx indi (’’خربزه هندی‘‘)5 این گمان را تیز می کند که باید از هند به ایران آمده باشد. 1
گارسیا دا اورتا راست: ’’ اعراب و ایرانیان گویند از هند به سرزمین آنها آورده شده واز همین رو بطیخ هندیش نامند که به معنای ’خربزه هند‘ است و ابنسینا چندین جا چنینش خوانده."2 واژههای فارسی هربوز، herbuz3، فارسی میانه harbōjīnā یا xarbūzak (به معنای واژه به واژه ی ’’خیار خر‘‘) نیز موید این نیست که هندوانه در اصل بومی ایران بوده است. وامبری4 میگوید واژه ترکی karpuz یا harbuz از فارسی گرفته شده و به همین دلیل هندوانه از ایران آمده است، هر چند عکس این نظر نیز به همین اندازه پذیرفتنی مینماید و بسا که این تفسیر چیزی جز نتیجه ریشه سازی عامیانه نباشد. اما گذشته از همه اینها شاید وامبری درست گفته باشد؛ دست کم با پذیرش نظریه او شرح چگونگی مهاجرت هندوانه کمابیش آسان خواهد شد. در این صورت، ایران مبدأ انتشار هندوانه نزد ترکهای آسیای مرکزی و سرانجام به چین خواهد بود. 5 استدلال ریشهشناختی تاریخی شاید مؤید این نظر باشد که واژه ترکی از ایران گرفته شده است: در کنارصورتهای دارای پسکامی آغازین به جایگزینی آوای دندانی آغازین نیز برمیخوریم که زاده ناهمگونگی آوایی است. برپایه واژه نامه اویغوری ـ چینی میدانیم اویغورها هندوانه را karpuz و مغولها tarbus گویند. در ترکی هر دو واژه قارپوز و تارپوز هست. این جایگزینی مغولیـترکی نیست بلکه به احتمال زیاد از پیش در فارسی بود ه است، چرا که در سنسکریت نو tarambuja داریم و در زبان هندوستانی واژههای xarbūza و tarbūza را (و نیز tarbūz و (tarmus و همبرابرش tarbuz در زبان تبّتی باختری. در زبان پشتو، زبان افغانها، واژه tarbuja به معنای ’’ تر ـ خربزه‘‘ و xarbuja برای نامیدن انواع خربزه به کار میرود. 6 همین واژه به واسطه زبان ترکی به اسلاوها (arbūz روسی،7 karpūz بلغاری، arbuz، garbuz، harbuz لهستانی) و بیزانسیها ( یونانی) رسید و گویا قبایل ترک در گستردن این میوه در جانب خاور و باختر کوشا بودهاند.
پس بیراه نیست اگر همچون ژوره8 بگوییم شاید هندوانه از ایران به هند رفته باشد، هر چند تاریخ ورود آن به هند معلوم نیست. از سوی دیگر در منابع هندی هیچ اشارهای به دیرندگی کشت اینگونه در هند درروزگاران خیلی دور نیست. نتوانستهام هیچ کجا نشانه ای از واژه سنسکریت chayapula پیدا کنم که دوکاندول آن را گواهی بر گسترش زود هنگام کشت هندوانه در آسیا در روزگار باستان دانسته است. نامهای سنسکریت هندوانه، nātāmra (’’انبه ناتا‘‘ ؟)، godumba، tarambuja، sedu، همه واژههایی نواند که تنها نزد فرهنگنویسان یافت میشوند؛ در حالیکه واژههای دیگر چون kālinga (Benincasa cerifera) ]کدوی هندی[ در اصل نام دیگر گیاهان تیره خیاریان است. وات تنها نامهای بومی امروزی را آورده است.
هیرت1 نام چینی si kwa را همبرابر واژه یونانی دانسته و بیهیچ دلیل این واژه را به معنای ’’هندوانه‘‘ گرفته است. جایلز این دستاورد لغتشناختی را در فرهنگ چینی خود (مطلع 6281) به کار برده. اما این واژه یونانی تنها نام خیار است و یونانیان دوران باستان هندوانه را نمیشناختند. 2 شاید یکی از نامهای یونانی متأخر برای این میوه باشد که تنها در نوشته هیپوکراتس یافت میشود. 3 دوکاندول4درست گفته است نبود بی گمانی درباره وجود نامی به زبان یونانی باستان برای هندوانه گویا نشان این است که اینگونه در سر آغازهای دوران مسیحیت وارد جهان یونانی ـ رومی شده است. واژههای یونانی میانه یا امروزی یا ، که از فارسی یا ترکی گرفته شدهاند بروشنی چگونگی آشنایی جهان بیزانسی را با هندوانه نشان میدهند. افزون بر این، هیچ نشانهای در دست نیست نمایانگر اینکه واژه یونانی هیچگاه وارد آسیا شده و به ملتهایی رسیده باشد که چینیها آنها را عامل انتقال هندوانه میدانند (اویغورها ، ختائی ها و جورچی ها). نام چینی نه آوانگاشت بلکه رساننده واژه به واژه ی’’خربزه باختری ‘‘ است؛ و در اینجا معنای ’’باختر‘‘ تا به یونان را در بر نمیگیرد، بلکه همانطور که در Wu tai ši تصریح شده، تنها این واقعیت را می نمایاند که این میوه از ترکستان بر می خاسته. si kwa تنها کوتاه شده Si yü kwa است، به معنای ’’خربزه ترکستان‘‘5. بر پایه آنچه در Yamato-honzō6 ، از سال 1709 آمده نخستین بار در دوره کوان ـ ئی (Kwan-ei) (44ـ1624) پای هندوانه به ژاپن رسید.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بطیخ . [ ب ِطْ طی ] (ع اِ) صاحب قاموس گوید هرچه بر روی زمین پهن شود. (آنندراج ). هرچیز شبیه بخربزه : و ان اخرج شحمه [ شحم الحنظل ] من ب...
بطیخ زقی . [ ب ِطْ طی خ ِ زَق ْقی ] (اِ) و بطیخ هندی و شامی و فلسطینی ، بطیخ هندی است که بفارسی هندوانه و بهندی ترپوز نامند. (فهرست مخزن ...
بطیخ شامی . [ ب ِطْ طی خ ِ ] (اِ) بفارسی هندوانه و بهندی ترپوز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به بطیخ هندی و خربزه ٔ شامی شود.
بطیخ طویل . [ ب ِطْ طی خ ِ طَ ] (اِ) خربزه است و قید طویل برای جدا کردن آن از بطیخ مستدیر می آورده اند که هندوانه باشد. ملونیا. (ابن بیطار...
بطیخ هندی . [ ب ِطْ طی خ ِ هَِ ] (اِ) هندوانه . (ناظم الاطباء). بفارسی هندوانه و بعربی دلاع و رابوقه ۞ نامند. بفارسی هندوانه و بهندی ترپوز...
بطیخ فلسطین . [ب ِطْ طی خ ِ ف ِ ل ِ ] (اِ) بفارسی و بهندی ترپوز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به بطیخ هندی شود.