بر
نویسه گردانی:
BR
بَر٘، در لهجه پارسی غور به معنی ، عرض ، عریض
مثل یک شکل مستطیل که سحت آنرا طول عرض می نامند . در لهجه پارسی غور ، به آن بر درازی می گویند . بر . حرف اضافه هم است. بر به معنی کنار ، بر به معنی نادیده خواندن. بر به معنی وهشت کردن. بر به معنی بالا پریدن،
واژه های همانند
۵۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
مه بر کوهان . [ م َه ْ ب َ ](اِ مرکب ) نام سرودی است . (از غیاث ) (از آنندراج ). ماه بر کوهان . (برهان ). رجوع به ماه بر کوهان شود.
چشم بردوختن. {چِ بَ تَ.} (مص مرکب). بستن چشم. چشم برگرفتن (از). چشم برداشتن. نادیده گرفتن. مجازاً توجه نکردن و دست شستن و قید چیزی یا کسی را زدن. ++++...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پردازشِ بر خط. (رایانه) حالتی از پردازش که در آن خطِ ارتباطی بین کاربَر و سامانه وصل باشد. مترادفِ این عبارت در زبان انگلیسی On-line processing می باش...
قرار گرفتن بر چیزی. بر چیزی قرار گرفتن. قرار یافتن بر چیزی. قرار در اینجا به معنای تصمیم و رأی و حکم نهایی و محکم و تخلفناپذیر و تغییرناپذیر است: «و ...
دوباره بررسی یا اندازه گیری کردن ... با نگاه تیز تماشا کردن...
عروس حمام بر. [ ع َ ح َم ْ ما ب َ ] (نف مرکب ) آنکه عروس را به گرمابه برد. || (اِ مرکب ) جامه ٔ تنک و باریک و خوش رنگ و سخت کم دوام که ی...
بر استاد کردن . [ ب َ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درست کردن . درست آمدن . (فرهنگ فارسی معین ) : ما را هرچه اندیشه میکنیم بر استاد نمیکند که ده هز...
بر خاک نشستن . [ ب َ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) خوار و بی اعتبار شدن . (آنندراج ).
بر روی جهیدن . [ ب َ ج َ دَ ] (مص مرکب ) بر فرازچیزی جستن . || بر روی دویدن : سالها ای اشک جا دادم ترا در چشم خویش وقت فرصت کی روا داری ...