سلطان
نویسه گردانی:
SLṬAN
این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست اما سرچشمه اش پارسى ست. واژه ى شاریتا/شاریتاه Sharita/Sharitah در پهلوى : پادشاه ، شاه ، سلطان ، فرمانروا ، تازیان (اَرَبان) این واژه را برداشته و معرب ساخته اند (ش - س ، ر - ل ، ت - ط) و به صورت سلیط/سلیطة
درآمده سپس آن را بر وزن فعیل تصور کرده ریشه سه حرفى س.ل.ط را از آن بیرون کشیده اند و ساخته اند: سَلَطَ ، یسلط ، تسلط ، مسلط ، تسلیط ، سلطان ، سلطنت و ...!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى اینهاست: پادشاه Padshah ، شاه Shah ، شاهنشاه Shahanshah ، کِى Key (شاه)
، مَلکا/مَلکى/مَلکوتا Malka/Malki/Malkuta (پهلوى: پادشاه ، واژه مَلِک و ملکوت در تازى از همین واژه هست) ، بَگان Bagan (پهلوى: خدایگان ، شاهنشاه) ، شهریار Shahryar ، کامهنجام Kamhanjam (پهلوى: فرمانروا ، پادشاه) ، تاگورTagvar (پهلوى: تاجور ، پادشاه، صاحب تاج
و تخت) ، خدیو Xadiv (پهلوى: فرمانروا ، پادشاه ، شهریار)
واژه های همانند
۱۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کلاته احمد سلطان . [ ک َ ت ِ اَ م َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فر...
حسین خلیفه سلطان . [ ح ُ س َ ن ِ خ َ ف ِ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمود مرعشی آملی اصفهانی مکنی به ابوطالب و ملقب به علاءالدین صاحب تصانیف ...
قلعه سلطان باجی . [ ق َ ع َ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم . این ده در 6هزارگزی شمال قم قرار گرفته و موقع جغ...
سلطان کرمانشاهان . [ س ُ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) نامش حسینقلی خان فرزند هنرمند مصطفی قلی خان دیوان بیگی بن مرحوم حاجی شهبازخان کلهر کرمانشاهانی است ...
سلطان بدیعالزمان . [ س ُ ب َ عُزْ زَ ] (اِخ ) به حسن صورت و سیرت آراسته و به کمال ظاهرو جمال باطن پیراسته . در سخاوت و حق پرستی و در وفا و...
سلطان احمد تگودار. [ س ُ اَ م َ دِ ت َ ] (اِخ ) وی جانشین اباقاخان شد و از سال 681 تا 683 سلطنت کرد. تگودارپس از جلوس دست ببذل و بخشش گذاشت ...
تختگاه حسین سلطان . [ ت َ ح ُ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران در شهرستان اسلام آباد غرب است که در هیجده هزارگزی شمال گهواره و چهارهزارگزی...
خدمعلی سلطان خانم . [ خ َ دَ ع َ س ُ ن ُ ] (اِخ ) وی همشیره ٔ سلطان موصلو و زن شاه طهماسب اول صفوی و مادر اسماعیل میرزا وسلطان محمد و جده ٔ ش...
دریاچه ٔ حوض سلطان . [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ح َ/ حُو ض ِ س ُ ] (اِخ ) دریاچه ٔ قم . دریاچه ساوه . رجوع به دریاچه ٔ قم شود.
سلطان محمد خدابنده . [ س ُ م ُ ح َم ْ م َ دِ خ ُ ب َ دَ ] (اِخ ) رجوع به خدابنده شود.