کامل
نویسه گردانی:
KAML
این واژه تازى (اربى) است و برابر پارسى آن اینهاست: اُسپور Ospur (پهلوى: کامل ، تمام ، صاحب کمال- در پهلوى اُسپوردن Ospurdan : کامل-تکمیل-تمام-مرتب کردن ، به کمال رساندن) ، اُسپوریک Ospurik (پهلوى: کامل، تکمیلى ، کمالى ، تمام- اُسپوریکى Ospuriki :پهلوى:
تمامیت، کاملیت، جامعیت) ، اَکا Aka (پهلوى: کامل ، تمام- در پهلوى اَکایى (اَکاییهْ) Akayi : کاملیت ، کمال ، تمامیت - اَکایش Akayesh (پهلوى: اَکاییشْنْ : تکمیل ، تتمیم - اَکایشنیک Akayeshnik : پهلوى : مکمل ، متمم ) ، بَوِند / بَوَندَک Bavend/Bavandak (پهلوى:
تمام ، کامل ، تکمیل ، بى نقص ، صحیح - در پهلوى: بَوِندیدنBavendidan : تکمیل-تمام-کامل کردن ) ، بونده Bundeh (پهلوى: کامل ، تمام ، تکمیل) ، پادیساریک Padisarik (پهلوى: تکمیلى ، مکمل ، کامل ، تتمیمى ) ، پرداچ Pardach (پهلوى: تمام ، تکمیل، کامل، تعهد و ...) ،
پَساخت Pasaxt (پهلوى: تکمیل ، کامل، تمام -٢: موافق، منطبق-٣: اختلاط ، تلفیق و ..) تونا Tuna (پهلوى: کامل ، تمام ، تکمیل - در پهلوى تونایى Tunayi (توناییهْ) : کاملیت ، کمال ، تمامیت - تونایش Tunayesh (توناییشْنْ : تکمیل ، تتمیم ، کامل سازى) ، دیرانا Dirana
(پهلوى: کامل، تمام ، وسیع ، مُوَسِّع ) ، در پهلوى اُسپوریهیدن Ospurihidan (سْپورّیهیتن) : تکمیل-تتمیم کردن - کمال بخشیدن - به کمال-غایت رساندن ، پارُن Paron (پهلوى : کامل ، جامع ، اصلح) ، ویسپور Vispur (پهلوى: کامل ، تمام ، جامع) ، آرَسته Araste (پارسى درى
، کامل ، مقدور ، تمام) ، پُروند Porvand (پارسى-پهلوى: کامل ، مفصل ، مبسوط) ، رساوند Rasavand (پارسى: کامل ، رسنده ، غایت رَس ) ، اَپیکاست Apikast (پهلوى: بى کاستى ، کامل ، تمام و کمال) ، بى آک Bi-ak (پارسى-پهلوى: بى عیب ، کامل ، Perfect )
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۸ ثانیه
کامل العیار. [ م ِ لُل ْ ع ِ ] (ع ص مرکب ) پول بی عیب که عیار و وزن درست داشته باشد. (ناظم الاطباء). تمام عیار. رجوع به کامل عیار شود.
کامل افندی . [ م ِ اَ ف َ ] (اِخ ) سیدمحمد... از علمای اواخر سلطنت سلطان عبدالحمید و اوایل سلطنت سلطان سلیم سوم است (1141-1215 هَ .ق .). پس ...
تألیف کامل . [ ت َءْ ف ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوبت مرتب (در موسیقی ). رجوع به مجمعالادوار هدایت بخش سوم ص 119 شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کامل خراسانی . [ م ِ ل ِ خ ُ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین آرد: اسم شریفش ملامحمد اسماعیل و اصلش از قریه ٔ ارغد بوده و سالها تحصیل کمالات نمود...
کامل عیار کردن .[ م ِ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خالص گردانیدن . مجازاً، تهذیب کردن . زدودن غل و غش . کامل ساختن : ترا در بوته ٔ گل بهر آن دادند...
حسین کامل پاشا. [ ح ُ س َ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدعلی پاشا خدیو مصر. وی از 1332 هَ . ق . 1336 هَ . ق . حکومت کرده است . (زرک...
«کامل الصناعة الطبیة»، معروف به «ملکی» [۱] و «الکناش الملکی» [۲] ، به تشویق عضد الدوله دیلمی، پادشاه صاحب نام آل بویه تالیف شد.[۳] فهرست مندرجات ۱ - م...
قوانین حمورابی یا همورابی ترجمه به فرانسه: M. de Morgan پاریس 1904 ***(قانون همورابی در 1901 در شوش پیدا شده و سه سال بعد به فرانسه ترجمه شده است) ترج...
نگاه کنید به: فرهنگ واژه های پهلوی در همین لغتنامه loghatnaameh.org