اقلیدس
نویسه گردانی:
ʼQLYDS
این واژه دراصل یونانى ست و معربِ اِکلیدِس Eklides است شایسته ایرانیان نیست که واژگان یونانى - رومى یا هندى را معرب و از غربال تازیان بیان کنند اگر واژه ى یونانى باید در پارسى به کار رود شایسته است به شیوه و منش ایرانیان و زبان پارسى باشد و نه تازى! ایرانیان
در بیان پ ژ گ چ ناتوان نیستند و این واج ها برعکس تازیان جزو گوشت و خون زبان شکرریزشان هست، ایرانیان ت را به ط و ک را به ق بدل نمیکنند و بیشتر این نام ها و واژگان پیش از ورود تازیان نیز در ایران شناخته شده بوده و به کار مى رفته است ، بنابراین درست است که بگوییم
و بنویسیم : اِکلیدِس Eklides پیساگوراس Pisagoras (نه فیثاغورثx) -----سُکرات Sokrat (نه سقراطx) اَرَستو Arastu (نه ارسطوx) پُکرات Pokrat (نه بقراطx) آرتیمیس Artimis (نه ارطاماسیاx) اَنگلیون اِنگیل Engil-Angelion (انجیلx) اُرگانونOrganon (نه ارغنونx) اتلس Atlas
(نه اطلسx) اَپیون Apion (نه افیونx) اَکاکیا Akakia (نه اقاقیاx) اِکْلیم Eklim (نه اقلیمx) اُکیانوس Ocianus (نه اقیانوسx) پَتلموشPatalmush (پهلوى) یا پتلمیوس Patlamius (نه بطلمیوسx) کُنستانتینوپول Konstantinopol (نه قسطنطنیهx) کِیسَر Keysar (پهلوى: این واژه
پارسى ست) نه قیصرx فِرون Feron (نه فرعونx) آندیوک Andivak (پهلوى) یا اَنتاکیاAntakia (نام شهرى باستانى در روم شرقى) (نه انطاکیهx)
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اقلیدس . [ اُ دِ ] (اِخ ) ۞ ابن نوقطرس بن برنیقس ریاضی دان و منجم و فیلسوف مشهور و متبحر در علم هندسه است که بصاحب جومطریا شهرت یافته و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اصول اقلیدس \osūl-e oqlīde(o)s\، یا اصول هندسه یااصول[۱]، مهمترین کتاب ریاضی سراسر تاریخ، نوشتۀ اقلیدس (ه م). اصول اقلیدس مشتمل بر ۱۳ مقاله (کتاب) ا...
ابن اقلیدس . [ اِ ن ُ اُ دِ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن محمدبن صالح . او از استادان شطرنج بوده و کتاب مجموع فی منصوبات شطرنج از اوست . (ا...