ارض
نویسه گردانی:
ʼRḌ
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان (اربان) آن را از واژه پهلوىِ آرتا Arta برداشته اند و معرب نموده و ساخته اند: الأرض أراضى تأریض و ... !!! واژه ى آریایى-پهلوىِ آرتا Arta همریشه واژه Earth در انگلیسى و واژه Erde در آلمانى ست. همتایان آن در پارسى
اینهاست: زمین Zamin ، ویچ-ویز Vich-Viz (پهلوى: سرزمین،زمین - ایرانویچ/ایرانویز : ایران زمین) ، بامیه Bamih (پهلوى: زمین) ، بوم Bum (پهلوى: زمین ، سرزمین ، محل) ، بومیم Bumim (پهلوى: زمین) ، دستگرد Dastgerd (پهلوى: دستگیرْدْ : مِلک ، زمین ) ، دَهْیو Dahyu (پهلوى
: زمین ، ناحیه ، سرزمین) ، زمیک-زمیگ-ژمیک - دمیک Zamik -Zamig-Zhamik-Damik (پهلوى: خاک ، زمین) ، زام Zaam (پهلوى: زمین ، کره زمین) ، لِکا Leka (پهلوى: زمین ، سرزمین ، اقلیم) ، دیهْ Dih (پهلوى: زمین ، مملکت ، روستا ، آبادى)
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جریده ٔ عرض . [ ج َ دَ / دِ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دفتری که در آن نام افراد و سپاهیانی را که در عرض و سان شرکت میجستند ثبت میکر...
عرض افتادن . [ ع َ اُ دَ ] (مص مرکب ) نمایان شدن . عرضه شدن . ارائه گردیدن . || به عرض رسیدن مطلبی . || پیشنهاد شدن . (فرهنگ فارسی معین )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هتک عرض کردن . [ هََک ِ ع ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدنام کردن . رسوا نمودن . (ناظم الاطباء). بی آبرو ساختن . بر باد دادن عرض کسی .
طول و عرض قرار دادن . [ ل ُ ع َ ق َ دَ ] (مص مرکب ) چیز بی رتبه را عظیم القدر قرار دادن و مقرر کردن . (آنندراج ).