اتباع
نویسه گردانی:
ʼTBAʽ
átbâå این واژه عربی و جمع تبعه می باشد و آریایی جایگزین، اینهاست: شهروندان ŝahrvandân (پارسی نو)، ناگران nâgrân (سنسکریت: nâgara + ان). ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اتباع . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تابع. تبع. پس روان . پس روندگان . تابعین . پیروان : صندوق های شکاری برگشادند تا نان بخوردند و اتباع و غلامان وحا...
اتباع . [ اِ ] (ع مص ) پیروی کردن . از پی رفتن . از پی فراشدن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن . در پی رفتن . از پس فراشدن . || بازپس داشت...
اتباع . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پس روی کردن . در پی رفتن و رسیدن بکسی . (منتهی الارب ). || برات گرفتن . (منتهی الارب ). حواله گرفتن .
étbâå این واژه عربی است و آریایی جایگزین، اینهاست: پیروی، دنباله روی (پارسی نو)، هاگت hâget (اوستایی) ****فانکو آدینات 09163657861
اطباع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَبَع. مهرها. (از متن اللغة) (آنندراج ). || ج ِ طَبْع. سرشتها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). || ج ِ طِبْع...