اجازه ویرایش برای همه اعضا

قصب

نویسه گردانی: QṢB
قصب /qasab/. (ا. ع.)۱. نوعی پارچۀ ظریف که از کتان می‌بافته‌اند. ۲. نی؛ نای. ۳. هر گیاهی که ساقۀ آن مانند نی میان‌تهی باشد. ۴. استخوان ساق دست یا پا. ۵. مروارید آبدار. فرهنگ فارسی عمید
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
رماد قصب . [ رَ دِق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر نی . داروئی است . صاحب اختیارات آرد: بهترین آن نبطی بود و طبیعت آن سرد و خشک بود ...
عسل قصب . [ ع َ س َ ل ِ ق َ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب نیشکر به قوام آورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). عسل القصب . و رجوع به عسل القصب شود.
قصب الجیب . [ ق َ ص َ بُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) قصب الجب . قصب الحبیب . قسب الجیب . قصب انجیر. گوته شاعر آلمانی در یکی از اشعارش بدین مضمون :آگا...
قصب السبق . [ ق َ ص َ بُس ْ س َ ] (ع اِ مرکب ) به فاصله ٔ بعید یک نی به سرزمین استاده میسازند و سواران از دور به اتفاق یکدیگر به سوی آن ن...
قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) نیشکر، و آن گیاهی است که آب ساقه های آن شیرین است و آن را فشرده و شکر سازند. (از اقرب...
قصب انجیر. [ ق َ ص َ اَ ] (اِ مرکب ) قسمی از شیرینی است ، و شاید قصب الجیب تصحیف این کلمه باشد. بسحاق اطعمه در فصل شیره و شربت آورد : لوحش ...
قصب مصری . [ ق َ ص َ ب ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام پارچه ای است که آن را در مصر می بافند. || کنایه از شعاع و پرتو آفتاب هم هست . ...
قصب فارسی . [ ق َ ص َ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی است از نی محکم که از آن مزمار سازند و نیز سقف خانه ها پوشانند و قسمی از آن برای ق...
قصب شکرریز. [ ق َ ص َ ب ِ ش َ / ش ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیشکر : یا ابوبکر توئی چون قصب شکّرریزوین یکی مؤذن خام آمده ای از فرعون ....
قصب بغدادی . [ ق َ ص َ ب ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نی قلم : و قلم شمس المعالی از قلم رمحی بود یا از قصب بغدادی . (نوروزنامه ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.