دوران
نویسه گردانی:
DWRʼN
دوران. (دُ) (اِ.) روزگار، عهد، دوره ، عصر. فرهنگ فارسی معین.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
دائره ٔ دوران . [ ءِ رَ / رِ ی ِ دُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فلک را گویند.
دوران دره بالا. [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 240 تن سکنه . آب آن از چشمه ها. راه آن اتو...
دوران دره پایین . [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه کهریزمله کب...
روزنامه اعتماد آرشیو چهارشنبه ۹ آذر ۱۴۰۱، شماره ۵۳۶۴ هنر و ادبیات ۹ گفت و گو گفت و گو با کیانوش معتقدی، مولف کتاب «کاشی و کاشی کاران طهران در عصر قاج...
شَمْعُون بِنْ صِمَحْ دُوران(عبری: שמעון בן צמח דוראן) که به نام رشبصد (רשב"ץ) خوانده میشد، خاخام، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و پزشک یهودیاست که در...