اجازه ویرایش برای همه اعضا

سراب

نویسه گردانی: SRʼB
سراب /sarāb/ تصویری موهوم که در روز های سوزان صحرا با انعکاس نور بر لایه‌ای از هوای رقیق‌شدۀ نزدیک به سطح زمین تشکیل می‌شود: ◻︎ دور است سر آب در این بادیه هشدار / تا غول بیابان نفریبد به سرابت (حافظ: ۴۸). فرهنگ فارسی عمید. (سَ) [ ع . ] (اِ.) زمین صاف و هموار که در اثر گرمای زیاد، از فاصلة دور به نظر آب می نماید. فرهنگ فارسی معین
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سراب میرکه بالا. [ س َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 20 هزارگزی شمال باختری چقلوندی و 21 هزا...
سراب میربیگ بالا. [ س َ می ب ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان آب سرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 30 هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و 3 ...
سراب میربیگ پایین . [ س َ می ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آبسرده ٔ بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 18 هزارگزی شمال چقلوندی و کنار را...
صراب . [ ص ِ ] (ع اِ) کشت که آن را بکارند بعد برداشتن خریف . (منتهی الارب ).
ثراب . [ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ ثَربة.
سرآب . [ س َ ] (اِ مرکب ) آنچه در ایام گرما مسافر تشنه را بتابش آفتاب ریگ صحرا از دور چون آب نماید. و گاهی در شب ماهتاب نیز همچنین می نمای...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالفتاح التنکابنی المازندرانی مشهور به سرآب . از شاگردان فاضل خراسانی بود و در فقه واصول و علم مناظره مهارت...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 54 هزارگزی شمال درمیان و 12 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی درح...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 31 هزارگزی جنوب قاین و 3 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی قاین به...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. هوای آنجا گرم است و دارا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.