میان
نویسه گردانی:
MYAN
میان. (اِ. ). کمر، چه از آن انسان باشد و چه حیوان. (از یادداشت مؤلف). کمر و کمرگاه. (ناظم الاطباء). کمر باشد. (فرهنگ جهانگیری). به معنی کمر است زیرا که وسط نام دو طرف بدن است. (از آنندراج) (از غیاث). به معنی کمرگاه هم هست . (برهان). به معنی وسط قد و کمر باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون): کلاسنگی در میان بسته و توبره ای در پشت انداخته. (ترجمه تفسیر طبری). بزد بر میان پلاشان گرد همه مهره پشت بشکست خرد. فردوسی . به گرسیوزاندر چنان بنگرید که گفتی میانش بخواهد برید. فردوسی . بزد بر میانش بدو نیم گشت دل برزویلا پر از بیم گشت . فردوسی . آن کمر باز کن بتا ز میان زین غم و وسوسه مرا برهان. فرخی. چریده دیولاخ آگنده پهلو به تن فربه میان چون موی لاغر. عنصری. ستیزه بدن عاشقان به ساق و میان بلای گیسوی دوشیزگان به بش و به یال. عسجدی. شاخ سمن بر گلو بسته بود مخنقه شاخ گل اندر میان بسته بود منطقه. منوچهری. گوش و پهلو و میان و کتف و جبهه و ساق تیز و فربی ونزار و قوی و پهن و دراز. منوچهری. عاشقی کو در میان خویش بر بسته ست جان بسته است از زلف معشوقان کمر شمشیر تنگ. منوچهری.
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
میان ناحیه . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 7هزارگزی جنوب شهسوار با 160 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ چشمه ...
میان ولایت . [ وِ ی َ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت قوچان خراسان دارای 132 قریه . (از جغرافیای سیاسی کیهان ). نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔشهر...
میان ولایت . [ وِ ی َ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت مشهد خراسان . عده ٔ قراء، 164. مساحت ، 16 فرسخ . مرکز، قریه ٔ حاجی آباد. حد شمالی : بلوک کلات . شرقی...
نازکک میان . [ زُ ک َ ] (ص مرکب ) نازک میان : ای نازکک میان و همه تن چو پرنیان ترسم که از رکوع ترا بگسلد میان .خسروی (تحفةالاحباب ).
سیمین میان . (ص مرکب ) سیمین کمر : بدست آوردم آن سرو روان رابت سنگین دل سیمین میان را. نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.
باریک میان . (ص مرکب ) لاغرمیان . (آنندراج ). کمرباریک . (ناظم الاطباء). آنکه کمر باریک دارد. ظریف قد و متناسب اندام . (دِمزن ). اَخَمص . اَقَّب ....
میان بستن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن کمر. کمربند بر کمر بستن . بستن بند کمر بر میان تن . استوار کردن بند بر کمر به قصد تنگ وچسبان گشتن جا...
میان بالان . [ یام ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین ، واقع در 9هزارگزی راه عمومی با 251 تن جمعیت . آب آن از قن...
میان بودان . [ یام ْ ] (اِ مرکب ) (دساتیری ) به معنی کائنات جو است یعنی آنچه در میان زمین و آسمان متکون گردد مثل ابر و باد و باران . (آنندر...
میان باریک . [ یام ْ ] (ص مرکب ) کمرباریک . که کمری باریک دارد. (از جانداران ). اهضم . اَقَب ّ. اَهیَف . (یادداشت مؤلف ). || (در اشیاء) که وس...