اجازه ویرایش برای همه اعضا

نیم

نویسه گردانی: NYM
نیم. (ن. یَ. م). مخفف نیستم. دُشمَن به قَصد حافظ اَگَر دَم زند چه باک مِنَّت خُدای را که نیم شَرمسارِ دوست حافظ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
چهارمن نیم . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. در 18هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 9هزارگزی جنوب ...
نیم جوشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیم جوش . آب یا مایعی که بر آتش خوب نجوشیده باشد. || شرابی که تخمیر آن هنوز کامل نشده است و نارس ...
نیم رخساره . [ رُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نیم رخ . (ناظم الاطباء). رجوع به نیم رخ شود.
نیم رسیدگی . [ رَدَ / دِ ] (حامص مرکب ) نیم رسیده بودن . نیم رسی . حالت بین خامی و پختگی . رجوع به نیم رسیده و نیم رس شود.
نیم روخوری . [ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) بشقابی که در آن نیم رو خورند یا پزند و خورند.
نیم سوختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) سوختگی سطحی بدن را گویند که فقط بشره و مقداری سلول های پوستی دچار سوختگی شده باشد. ...
صور نیم شبی . [ رِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه و ناله و فریاد و فغان نیم شبی باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به صور نیم ش...
قد و نیم قد. [ ق َ دُ ق َ ] (ص مرکب ) کوچک و بزرگ . کوتاه و بلند: بچه های قد و نیم قد.
نیم افراشته . [ اَ ت َ/ ت ِ ] (ص مرکب ) بیرق که تمام افراشته نیست . بیرقی که به علامت سوک و عزاداری آن را تمام نیفراشته اند.
نیم رب النوع . [ رَب ْ بُن ْ ن َ ] (اِ مرکب ) نیمه خدا: هرکول یکی ازنیمه رب النوع های یونان قدیم است . (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.