لوو
نویسه گردانی:
LWW
لُوو در گویش رودباری به معنای دهان است
واژه های همانند
۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
گورچین لو. [ گ ُ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراسکند شهرستان تبریز که در 18 هزارگزی جنوب باختری سراسکند و 12 هزارگزی شوسه ٔ سراسکند به سیاه ...
هاریس لو. (اِخ ) ۞ (1917) مصنف آمریکایی . وی اپرائی به نام راپونزل ۞ از روی نوشته ٔ ویلیام موریس ۞ ، ماس ۞ و سه سوئیت برای ارکستر ...
علی بکل لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقایی ایران و مرکب از 150 خانوار است که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاس...
علی بیگ لو. [ ع َ ب َ] (اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه ، بخش شبستر شهرستان تبریز. واقع در 16 هزارگزی باختر شبستر و 3 هزارگزی راه شوسه ٔ صوفیا...
علی بیگ لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو، بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 21 هزاروپانصدگزی شمال ارومیه ، و 2 هزاروپانصدگزی خ...
علی بیگ لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد، بخش میاندوآب ، شهرستان مراغه . واقع در 15 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 8 هزارگز...
علی بیگ لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کندوان ، بخش ترک ، شهرستان میانه . واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری بخش ، و 29 هزارگزی راه شوس...
علی بیگ لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق مرکزی ، شهرستان خیاو. این ده مشهور به علی محمدلو است . رجوع به علی محمدلو است . (از فر...
قره جه لو. [ ق َ رَ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ولدیان بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 3 هزارگزی جنوب خاوری خوی و 100 گزی خاور شوسه ٔ خوی به...
قره جه لو. [ ق َ رَ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چای باسار بخش پلدشت شهرستان ماکو واقع در 20 هزارگزی جنوب باختری پلدشت و یک هزارگزی شمال باخت...