سرخاب
نویسه گردانی:
SRḴAB
سرخاب که کشتی چسب هم گفته اند نام گروهی از بندپایان از فُروردهٔ مژهپایان (Cirripedia) است که به زیرشاخه سختپوستان، رده آروارهپایان (Maxillopoda) تعلق دارد و بنابراین از بستگان دور خرچنگهای دریایی بهشمار میآید. کشتیچسبها از جمله مهمترین و فراوانترین جانوران چسبنده بسترهای سخت بهویژه در نواحی جزرومدی هستند.[۱] کشتیچسب گردش خون باز دارد، یعنی خون از انتهای باز بعضی از رگهایش خارج میشود و در میان سلولها جریان پیدا میکند پس نقش خون، لنف و مایع بین سلولی را دارد و همولنف نامیده میشود. تاکنون حدود ۱۲۰۰ گونه از کشتیچسبها شناخته شدهاست. کشتیچسب در جنوب ایران با نام گِشر شناخته میشود. کندن گشرهای چسبیده به بدنه کشتیها با ابزاری به نام مُگاشر انجام میگیرد. به دلیل برنده بودن و سخت بودن کندن گشر، در فرهنگ جنوب ایران به افراد پیگیر و مصر به اصطلاح گشر گفته میشود. در جنوب سیستان و بلوچستان به کشتی چسب ها کَرُم karom گفته میشود. زادآوری نمونه: مطالعه نشان دادهاست که در کشتیچسبهای دریای خزر، هر جانور بالغ احتمالاً بهطور میانگین ۸ بار در سال تولید مثل میکند و در هر بار بهطور متوسط ۱۳۰۰ عدد تخم تولید میکند که بیشترین تعداد تخم در بهار (ماه اردیبهشت) و کمترین آن در فصل زمستان (ماه بهمن) است.[۲] نگارخانه CornishBarnacles.JPG Entenmuscheln.jpg Chesaconcavus base detail.jpg منابع Joel W. Martin and George E. Davis (2001). An Updated Classification of the Recent Crustacea. Natural History Museum of Los Angeles County. نام کشتیچسب و سرخاب برگرفته از: فرهنگ آریانپور. حیدری، الهه، علی نصراللهی، پریسا گلی نیا، و جمیله پازوکی. ۲۰۱۷. «تأثیر نوع بستر بر نشست کشتی چسب (Amphibalanus Improvisus (L. , 1758 در سواحل جنوبی دریای خزر». مجله پژوهشهای جانوری 30 (3): 395-406. [۱]. محمدرضا رحمانی؛ به راهنمائی: علیرضا ساری، پایاننامه[پیوند مرده] (کارشناسی ارشد) -- دانشگاه تهران، دانشکده علوم، ۱۳۸۰. در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ کشتیچسب موجود است. نبو بندپایان Arthropoda دادههای کتابخانهای: کتابخانههای ملی ویرایش در ویکیداده ژاپن نبو جانوران زنده مهرهداران بیمهرگان آیکون خرد این یک مقالهٔ خرد زیستشناسی است. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. ردهها: جانداران پدیدآمده در کامبرین و هنوز منقرضنشده جانوران انگلی سختپوستان سختپوستان انگلی کشتیچسبها این صفحه آخرینبار در ۳۱ مهٔ ۲۰۲۲ ساعت ۰۸:۰۳ ویرایش شدهاست.
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سرخاب . [ س ُ ] (اِ مرکب )نوعی از مرغابی باشد سرخ رنگ . گویند ماده ٔ آن را مانند زنان حیض برآید، و بعضی گویند پرنده ای است که تمام شب از جف...
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام یکی از نجبای ایران معاصر پیروز یزدگرد. (ولف ) : یکی پارسی بود بس نامدارکه سرخابش خواندی همی شهریار.فردوسی (شاهن...
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام پسر افراسیاب که او را سرخه گفتندی . (آنندراج ).
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) سهراب پسر رستم را نیز سرخاب میگفته اند. (برهان ). نام پسر رستم که به سهراب مشهور شده است . (آنندراج ).نام پسر رستم ک...
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است کوچک در نواحی کابل که آب آن به سرخی مایل است بسبب سرخی خاک رودخانه . (برهان ). نام رودی است ...
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام کوهی است بر جنوب شهر تبریز و متصل است به شهر. (برهان ). کوهی است در تبریز و سرخ رنگ و گیاه نروید و آب ندارد. (آ...
سرخاب . [ ] (اِخ ) ده افشاریه ٔ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . دارای 499 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، صیفی ، بنشن ، لبن...
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) ده دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان تبریز. دارای 450 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه لاهیجان به رشت ، میان حاج آباد و بازگوراب . در 556900گزی تهران واقع شده است . (یادداشت مؤلف ).
سرخاب . [ س ُ ] (اِخ )نام دهی است از سمنان و هم از سبزوار. (آنندراج ).