اجازه ویرایش برای همه اعضا

یاث

نویسه گردانی: YAṮ
ماندگار در ذهن ها، کسی یا چیزی که وقتی با آن آشنا می‌شویم، کم کم ذهن ما را اشغال می‌کند؛ تا جایی که نمی‌توانیم به چیز دیگری فکر کنیم.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
یاس . (اِ) ۞ مخفف یاسمن است و آن گلی باشد معروف . (برهان قاطع). مخفف یاسمن که یاسمون و یاسمین ۞ نیز گویند و آن گلی است خوشبو و سفید ...
یاس . (ترکی ، اِ) ۞ عزا. ماتم . تعزیه . سوک .- یاس گرفتن ؛ مجلس ختم منعقد ساختن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
یاس. (ا.). یاس بر حسب شکل و رنگهای مختلف گلهای آن با نامهای «یاس ایرانی»، «یاس سفید»، «یاس بنفش یا خوشه‌ای» و در آخر «یاس پرپر» شناخته می‌شود. به فران...
یأس . ۞ [ ی َءْس ْ ] (ع اِمص ) نومیدی . خلاف رجا. (منتهی الارب ) (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).ناامیدی . بی امیدی . نمیدی . قنوط. حرمان : یاس...
یأس . [ ی َءْس ْ ] (ع مص ) ۞ نومید گردیدن و بریدن امید را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نومید شدن . (تاج المصادربیهقی ) (ترجمان علامه جر...
یأس . [ ی َ ءَ ] (ع اِ) بیماری سل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
یاسی که به آن مهتاب تابیده است.یاس مهتابگون.استعاره از یاس آبی.زیبا و با طراوت
یاس کند. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 16500گزی خاور بوکان و 15000 گزی خاور شوسه ٔ بوکان به سقز با 221 تن سکنه . (...
گل یاس . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی است سفید و بغایت خوشبو.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.