اجازه ویرایش برای همه اعضا

مقیم

نویسه گردانی: MQYM
مقیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، پامَس می باشد. (لغتنامه دهخدا)*** فانکو آدینات
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مقیم . [ م ُ ] (ع ص ) آن که در جایی آرام کند و دوام ورزد و آن را وطن کند و باشنده و متوطن و ساکن و قرارگرفته . (ناظم الاطباء). اقامت کننده...
مقیم آباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
چشمه مقیم . [ چ َ م َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 9 هزارگزی جنوب باختری بیرجند واقع است . دامنه و...
مقیم تبریزی . [ م ُ م ِ ت َ ] (اِخ ) (میرزا...) ابن ملا بایندر تبریزی از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :خیره چشمیهای من کمتر ز تیغ یار...
مقیم اصفهانی . [ م ُ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا مقیم کتابدار پسر میرزا قواما از شاعران قرن یازدهم هجری است . از اوست :کیفیت بهار ره هوش می زند...
مقیم بخارایی . [ م ُ م ِ ب ُ ] (اِخ ) از شاعران معاصر مؤلف تذکره ٔ نصرآبادی و از مصاحبان وی بود که مدتی در اصفهان اقامت داشت . از اوست :خاک...
مقیم سبزواری . [ م ُ م ِ س َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری است که روزگاری مقیم هندوستان بود. از اوست :با مقیم از ناز گفتی نیست پروای کس...
مقیم کازرونی . [ م ُ م ِ زِ ] (اِخ ) از شاعران نیمه ٔ اول قرن دهم هجری است . از اوست :همه کردند دوا درد دل شیدایی من و سودای تو و عالم بی پ...
مقیم کیخسروی . [ م ُ م ِ ک َ خ ُ رُ ] (اِخ ) از امرای سلطان حسین میرزا بود و طبعی لطیف داشت و شعر می سرود. از اوست :شراب خوردن دایم خراب سا...
مقیم استرآبادی . [ م ُ م ِ اِ ت َ ] (اِخ ) میرمحمدبن سیدمحمد دانیال از شاعران قرن دهم و یازدهم هجری است . از اوست :افسوس که اهل هنر و هوش ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.