امتحان
نویسه گردانی:
ʼMTḤAN
امتحان: انجام دادن کار یا کارهایی برای شناخت دانش، ارزش، شایستگی یا ویژگیهای کسی یا چیزی؛ و یا درخواست کاری از کسی و یا گذاشتن او در شرایطی برای نشان دادن میزان دانش، شایستگی یا ایمان او به خودش برای تشویق او به کوشش برای دستیابی به دانش، ارزش و شایستگی بیشتر و دادن جایگاهی به او بالاتر از آن چه که هست. (le petit Robert 1) همتای پارسی این واژه ی عربی این است: دادیس (پهلوی: دادِس dAdes).*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
امتحان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بیازمودن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل ). آزمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزمایش کردن . (ناظ...
امتحان شدن . [ اِ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مورد آزمایش و آزمون قرار گرفتن . رجوع به امتحان شود.
سنگ امتحان . [ س َ گ ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ محک . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) : مسی از زر بیالودی و می لایی چه سود اینجاکه ...
جهان امتحان . [ ج َ ن ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیای آزمایش . عالم مادی . (فرهنگ فارسی معین ).
امتحان کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزمودن . آزمایش کردن .
امتحان دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) موردآزمایش قرار گرفتن : شاگردان مدارس سالی دو بار در خرداد و شهریور امتحان میدهند. رجوع به امتحان شود...
امتهان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بکار خدمت داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بادروزه داشتن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بکا...