جاوید
نویسه گردانی:
JAWYD
جاوید: ریشه ی این واژه در سنسکریت یَو yav می باشد که فعل سببی از یو yu می باشد و در اوستایی یوه yava بوده و در سنسکریت چنین صرف می شود: یَوَیامی yavayAmi جاودانه می کنم،یَوَیَسی yavayasi جاودانه می کنی، یَوَیَتی yavayati جاودانه می کند؛ حاصل مصدر: یَوَییتوم yavayitum جاودانه سازی. در پارتی: یاوِد yAved؛ در پهلوی: یاوِد یا یاوِت و جاوِد یا جاوت yAved/t، jAved/t به معنی پاینده، همیشگی، ابدی.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
جاوید. (ص ، ق ) پاینده . همیشه . دایم . (برهان ). در اوستا یَوئِیتت ۞ ابدیت بود ۞ (الی الابد) و در پهلوی یَوتان ۞ و در ارمنی یوِت ۞ یَو...
جاوید. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون و حدود و مشخصات آن بقرار زیر است : از شمال ارتفاعات به رم ...
جاوید شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خلود. (ترجمان القرآن ).
جاوید کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأبید. (دهار). تخلید. (زمخشری ). اخلاد. (ترجمان القرآن ). ابدی ساختن . مخلد کردن . رجوع به جاوید و ترکیبات آن...
جاوید بودن . [ دَ ] (مص مرکب )دائمی بودن . همیشگی بودن . ابدی . سرمدی : که جاوید بادا خردمند مردهمیشه بکام و دلش کار کرد. فردوسی .رجوع به جا...
علی جاوید. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (ملا...). مازندرانی ، مشهور به حبش . رجوع به علی مازندرانی شود.
هاشم جاوید (۱۳۰۵-اردیبهشت ۱۳۹۷) حافظپژوه ایرانی بود.[۱][۲][۳] مهمترین آثار او کتاب «حافظ جاوید» در تبیین معانی اشعار حافظ و «قرائتگزینی انتقادی بر ...
جاوید زیستن . [ ت َ ] (مص مرکب ) همیشه زیستن . دارای حیات ابدی بودن . باقی ماندن . همیشه بودن : این همی گفت که احسنت و زه ای شاه زمین ...
خواب جاوید. [ خوا / خا ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خواب دائمی . کنایه از مرگ است که بیداری ندارد. (انجمن آرای ناصری ). خواب جاودانی .
سرای جاوید. [ س َ ی ِ جا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از بهشت عنبرسرشت باشد که جنةالمأوی است . (آنندراج ) (برهان ). بهشت . (شرفنامه ). || ...