اجازه ویرایش برای همه اعضا

سلطان

نویسه گردانی: SLṬAN
از ریشه ی سلط (پادشاه کردن یا شدن)، سلطه (چیرگی). همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اَخشید axshid (سغدی) اخشاون axshAvan (سغدی) گاهدار gAhdAr (مانوی) شاه shAh، پادشاه pAdshAâh خدیش xodish، (دری) خدیور xedivar (دری) شهریار (دری) *** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حضرت سلطان . [ ح َ رَ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش نوخندان شهرستان دره گز، در 15هزارگزی شمال باختری نوخندان ، سر راه مالرو عمومی دره...
حفصه سلطان . [ ح َ ص َ س ُ ] (اِخ ) یکی از زوجات سلطان سلیم خان اول و والده ٔ سلطان سلیمان قانونی و در حسن و جمال بی نظیر بوده در مقبره ٔ مخ...
حاجی سلطان . [ س ُ ] (اِخ ) پسر ملک تیمور و از امرا و سرداران مائه ٔ هشتم . حافظ ابرو در ذیل خود بر جامعالتواریخ رشیدی گوید: ناگاه خبر رسانیدند ...
حافظ سلطان . [ ف ِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به حافظ اوبهی شود.
پری سلطان . [ پ َ س ُ ] (اِخ ) پیری سلطان . وی در عصر شاه اسماعیل بهادرخان داروغه ٔ ولایت فوشنج بود و هنگام فتنه ٔ ابوالقاسم از امراء بخشی ...
بیگم سلطان . [ ب َ گ ُ س ُ ] (اِخ ) بیگه بیگم . نام دختر سلطان حسین میرزا، و او را سعادت بخت بیگم نیز میخواندند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 230، 2...
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران ، دارای 495 تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، صیفی ، انگور و ش...
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) نام قدیم شهرستان اراک است . رجوع به اراک شود.
سلطان آباد. [ س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، دارای 150 تن سکنه است و آب آن از قنات و رود کردا...
سلطان آباد. [س ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش زرند شهرستان ساوه ، دارای 100 تن سکنه و آب آن از قنات شور است . محصول آن غلات ، پن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.