اجازه ویرایش برای همه اعضا

افغان

نویسه گردانی: ʼFḠAN
افغان afqān یا افغانستان. این نام در سنسکریت: اوه گَناه avaganāh، و اوه گَنَهavagana (دور افتاده، دور از دریا، در میان خشکی) بوده است. افغان afqān (ناله، فغان). این واژه در سغدی: اُخَن oxan، اِفغان efqān، و فِغان feqān بوده است.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
افغان . [ اَ ] (اِ) فریاد. (میرزاابراهیم ). فریاد و زاری . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (مجمعالفرس ) (برهان ) (شعوری ). فریاد.زاری . فغان . (ناظم ...
افغان . [ اَ ] (اِخ ) نام قبیله ایست مشهور. (از برهان ). همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند. (از دائرة المعارف اسلام از فر...
قوم خاص که در مناطق قبیلوی خراسان زندگی میکردند افغان - اوغان - پتان - پختون - پشتون
افغان به معنای جنگجو_ جنگاور_ شجاع_ پرورش دهنده اسب در اصل اشاره به اقوام آریایی(پشتون و تاجیک) که در قلمروی فعلی افغانستان می زیسته اند و اسب های نجی...
برج افغان . [ ب ُ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 602 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
افغان شال . [ ] (اِخ ) نام محلی است در غزنی که در تاریخ بیهقی ذکر آن مکرر آمده است . و قبر سبکتکین بدانجا بوده : اولیا و حشم و بزرگان هم...
افغان کنان . [ اَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) فریادکنان . در حال ناله و زاری : چون چنگ خود نوحه کنان مانند دف بر رخ زنان وز نای حلق افغان کن...
حصار افغان . [ ح َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. 11هزارگزی شمال مشهد، سر راه مالرو عمومی مشهد به شوراب . ج...
قلعه افغان . [ ق َ ع َ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد، واقع در 20 هزارگزی خاور لردگان و 6 هزارگزی راه عمو...
محمود افغان . [ م َ دِ اَ ] (اِخ ) پسر میرویس . رئیس طایفه ٔ غلجائی است . پس از مرگ پدر و قتل عم خود عبداﷲ وی افغانان ایرانی را در 1120 مغلوب...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.