نقاب
نویسه گردانی:
NQAB
این واژه در عربی نَقاب و با تشدید ن است با این معانی: دانایی، روبند، شکم. (فرهنگ عربی - فارسی لاروس) در میان واژه های اوستایی، پهلوی، پارتی، مانوی و سغدی، واژه نکاپ یا نکاب دیده نمی شود؛ تنها در واژه های پهلوی، نِکا به معنی دیدن آمده است؛ و روشن نیست که آقای ابوالقاسم پرتو از چه منبعی نوشته که نقاب در پهلوی نکاپ بوده است. (نگاه کنید به فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی و مکنزی). همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: روبند ruband (دری) جالک jālak (سنسکریت: jālaka)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نقاب پوشیدن . [ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نقاب بربستن . چهره در نقاب نهفتن : گر تو پریچهر نپوشی نقاب توبه ٔ صوفی به زیان می بری .سعدی .
نقاب بربستن . [ ن ِ ب َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نقاب بر رخ زدن : ز سر بنهاد شاخ گل به باغ آن تاج پر درش به رخ بربست خورشید آن نقاب خز خلقان...
نقاب برداشتن . [ ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب )نقاب برافکندن . نمایان شدن . روی نمودن : نقاب شرم چو لاله ز روی بردارندچو ماه و مهرسر و روی در نق...
نقاب برکشیدن . [ ن ِ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رخساره نمودن . نقاب از رخ دور کردن : روئی که روز روشن اگر برکشد نقاب پرتو دهد چنانکه شب ...
نقاب برگرفتن . [ ن ِ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) نقاب برداشتن . نقاب برافکندن : باد نقاب از طرفی برگرفت خواجه سبک عاشقی از سر گرفت . نظامی .چ...
لاجوردی نقاب . [ لاج ْ / ج َ وَ ن ِ] (اِ مرکب ) کنایه است از جامه ٔ ماتم . (آنندراج ).
نقاب انداختن . [ ن ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) نقاب انداختن از چیزی ؛ آن را نمایان کردن . پرده از آن برگرفتن : ای از پی آشوب ما از رخ نقاب اند...
نقاب برافکندن . [ ن ِ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقاب از رخ برگرفتن . رخ نمودن . ظاهر شدن . پدیدار گشتن . نمایان شدن : نقاب برفکن و آتشی به ...
نقاب برانداختن . [ ن ِ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) روی نمودن . رخ نمودن . نمایان شدن . پدیدار گشتن : عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازدکه دارال...
نقابهای غار کلماکره لرستان از آثار باستانی هستند که در غار کلماکره، در لرستان ایران کشف شدهاند. این نقابها مربوط به نیمهٔ نخست هزارهٔ نخست پیش از م...