حکمت
نویسه گردانی:
ḤKMT
حکمتhekmat معنی ۱. = فلسفه ۲. دلیل؛ علت. ۳. خِرد؛ فرزانگی. ۴. نصیحت. ⟨ حکمت اشراق: (فلسفه) نوعی فلسفۀ عرفانی که اساس آن وصول به حقایق از طریق کشف و شهود میباشد. ⟨ حکمت عملی: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به امور و روابط انسانی، مانندِ سیاست مدن، تدبیر منزل، و تهذیب اخلاق. ⟨ حکمت مشاء: (فلسفه) شاخهای از فلسفه که اساس آن وصول به حقایق از طریق استدلال و عقل میباشد. ⟨ حکمت نظری: (فلسفه) آگاهیهای مربوط به اشیا و موجوداتی که در دسترس انسان نیست، مانندِ فلسفه، الهیات، ریاضیات، و طبیعیات. مترادف ۱. تصوف ۲. علم برین، مابعدالطبیعه، فلسفه ۳. عرفان ۴. خرد، دانایی، فرزانگی ۵. کمال ۶. علم، فرزان، معرفت ۷. پند، اندرز ۸. دلیل، علت، سبب ۹. مشیت الهی، علم الهی برابر پارسی فرزان، فرزانش، فرزانگ
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حکمت . [ ح ِ م َ ] (ع اِمص ) حکمة. دانایی . علم . (تعریفات ). دانش . (مقدمةالادب ) (دهار). دانشمندی . عرفان . معرفت : جهان سربسر حکمت و عبرت است ...
حکمت: 1ـ آگاهی درست و کامل در بارهی هر چیزی که میتوان به دست آورد. 2ـ دانش ذاتی فهم مسائل که با آن فرد میتواند راست را از دروغ در گفتار،...
حکمت در نزد دانشوران اسلامی به معنی دانستن چیزهاست چنانکه باشند. در لغت به معنی فرزانگیاست و معمولاً آن را معادل شرقی/اسلامی فلسفهٔ اروپایی میگیرند....
بی حکمت . [ ح ِ م َ ] (ص مرکب ) بدون حذاقت و بدون آزمودگی . (ناظم الاطباء).
حکمت آرا. [ ح ِ م َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ حکمت . زیب و زینت دهنده ٔ حکمت : حکمت آرایان روشن رای را عقل صحیح جز بدین درگاه ننماید صراط مستقیم...
حکمت بیک . [ ح ِم َ ] (اِخ ) شریف . از نویسندگان است . او راست : 1- تاریخ سیام طرابلس چ 1316 هَ . ق . 2- سعادةالمعاد فی مختصر شرح بانت سعاد چ ...
گل حکمت . [ گ ُ ل ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه بر ظرف گلی یا شیشه طلا کنند تا به آتش ترقیده نشود. (از آنندراج ) (از غیاث ). خاک ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
طین حکمت . [ ن ِ ح ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بپارسی گِل حکمت خوانند و صفت آن بسیار است . مؤلف گوید: بهترین این نوع است که گل زرد...
حکمت پرور. [ ح ِ م َ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) حکمت پژوه .