اجازه ویرایش برای همه اعضا

میل

نویسه گردانی: MYL
میل mil (ابزار ورزش باستانی). این واژه پارسی است. میل mil (ابزار بافتنی یا پزشکی). این واژه نیز پارسی است و کوتاه شده ی میله است. میل mil (یگان اندازه گیری مسافت) که در پارسی مایل māyl خوانده می شود و هم ریشه ی پارسی دارد که فردوسی و برخی سرایندگان دیگر به کار برده اند و هم ریشه ی لاتین واندازه ی آن در پارسی با لاتین متفاوت است. میل meyl (گرایش، اشتها). این واژه عربی است و واژه های مایل و تمایل نیز از آن ساخته شده است. همتای پارسی در زبان های باستانی اینهاست: رژ rož، خوژ xuž (سغدی).***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
میل تخت .[ ت َ ] (اِ مرکب ) قسمی قفل پیچ . (یادداشت مؤلف ).
میل سرخ .(اِخ ) نام کوهی است در حوالی تفت یزد. (آنندراج ).
میل بازی . (حامص مرکب ) ورزش پهلوانان در گود با میل . بازی کردن ورزشکاران با میل در گود زورخانه . عملی است که زورخانه کاران برای نشان دادن...
میل علی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علیشروان بخش بدره ٔ شهرستان ایلام ، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه . آب آن از رو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کبچه میل . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فرفیه : سر کبچه میل . (بحر الجواهر).
حرف میل . [ ح َ ف ِ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف شهوت . شمس قیس در عنوان حرف میل و شهوت گوید: باء و الف و راء است موصول به ها...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین آنها اینهاست: کاندوت (سنسکریت: کَندوتی)
میل پالک . [ ل َ ] (اِخ ) رودخانه ٔ خشکی است که از میان گرشیر می گذرد و درسرحد غربی ایران جاری است و خط سرحدی ایران و عراق از آن عبور می ...
میل سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج بخش حومه ٔ شهرستان بیجار، واقع در 32هزارگزی جنوب خاوری بیجار با 200 تن سکنه . آب آن از ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.