اجازه ویرایش برای همه اعضا

لحد

نویسه گردانی: LḤD
lahad: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هزان hazān (پهلوی: hazzān) حافظ (پارسی شده) بر سر اِسکَس من با می و پَزدین بنشین تا به بویت ز هزان ژوب کنان برخیزم) اسکس eskas (سغدی: eskasi: تربت) پزدین pazdin (پهلوی با پسوند سنسکریت ین: مطرب) ژوب žub (سغدی: žubd: رقص)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
لحد. [ ل َ / ل ُح ْ / ل َ ح َ ] ۞ (ع اِ) شکاف در پهن گور (سُمّی لحداً لانّه فی احد جانبی القبر). ج ، الحاد و لحود. (منتهی الارب ). شکاف کرا...
لحد. [ ل َ ] (ع مص ) شکافتن یک کرانه ٔ گور را. (منتهی الارب ). شکافتن یکی کرانه ٔ گور. گور را لحد کردن . (تاج المصادر). || در لحد کردن مرده ...
لهد. [ ل َ ] (ع ص ) مرد گران سنگ و ناکس کندخاطر افسرده درون بددل . || (اِ) شکافتگی سینه ٔ شتر از آسیب و مانند آن . || آماس چنبر ستور. || ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.