کفایت
نویسه گردانی:
KFAYT
(بس بودگی): همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بسندگی (دری) باو bāv (سغدی) ارم arm (پهلوی) آپنا āpanā (اوستایی: āpana) کفایت (لیاقت): همتای پارسی اینهاست: شایستگی، سزاواری (دری) اچیان acyān، کوژپاوه kužpāve (سغدی)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کفایت . [ ک ِ ی َ ] (ع اِمص ) کفایة. حصول چیزی در صورت استغنای از غیر آن چیز و عدم احتیاج به غیر. (ناظم الاطباء). بسندگی . (فرهنگ فارسی مع...
بی کفایت . [ ک ِ ی َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کفایت ) بی لیاقت . که از عهده ٔ کاری برنیاید. رجوع به کفایت شود.
کفایت کردن . [ ک ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بس شدن و به اندازه شدن و کافی شدن . (ناظم الاطباء). بسنده بودن . (یادداشت مؤلف ). بس شدن . کاف...
کفایت داشتن . [ ک ِ ی َ ت َ ] (مص مرکب ) لایق بودن . شایستگی داشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : زانگه که عشق دست تطاول دراز کردمعلوم شد که عقل...