اجازه ویرایش برای همه اعضا

عارف

نویسه گردانی: ʽARF
کسی که به گمان خودش به شناختی از رازهای فراگیتی با درون مایه دینی دست یافته که خرد پشتوانه ی آن نیست و پندارهایی است که تنها به ذهن او رسیده است و باعث می شود که او عبادت های سختی را با شور هر چه بیش تر انجام دهد و پایبندی اش به آرمان های دینی ناگسستنی باشد. (https://www.cnrtl.fr/definition/mystique) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وستا vestā (پهلوی) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
تجاهل عارف . [ ت َ هَُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) تجاهل العارف . رجوع به ماده ٔ پیشین شود.
عارف شهابی . [ رِ ف ِ ش َ ] (اِخ ) عارف بن سعید شهابی از شعراء و خطبا و نویسندگان بود و به سال 1307 هَ . ق . در حاصبیا از حوالی دمشق متولد شد و...
عارف اندرون . [ رِ اَ دَ ] (ص مرکب ) عارف دل . کسی که ضمیر او بنورعرفان روشن است : خانه آبادان برون باید نه بیرون پر نگارمردی عارف اندرون ...
عارف در حدود سال ۱۳۰۰ هجری قمری در قزوین متولد شد. پدرش "ملاهادی وکیل" بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و نستعلیق را بس...
عارف شیرازی .[ رِ ف ِ ] (اِخ ) میرزا آقا علی اکبر پسر میرزا ابوالحسن شاعر و ادیب کامل بود. مدتی در کربلا اقامت کرد و آنگاه به حیدرآباد و بمبا...
عارف شوشتری . [ رِ ف ِ ت َ ] (اِخ ) حاج محمد طاهر. یکی از شعراء قرن چهاردهم بوده ، وفات وی به سال 1322 هَ . ق . اتفاق افتاد و او راست دیوان ...
عارف قزوینی . [ رِ ف ِ ق َ ] (اِخ ) نام وی میرزا ابوالقاسم معروف به عارف قزوینی فرزند ملاهادی وکیل است . به سال 1300 هَ . ق . / 1262 هَ . ...
عارف اردبیلی . [ رِ ف ِ اَ دَ ] (اِخ ) یکی از شعرای قرن هشتم و معاصر سلطان اویس جلایری بوده است . او راست : دیوانی بنام فرهادنامه . و از اش...
ارف . [اُ رَ ] (ع اِ) ج ِ اُرفَه . سامانها. حدهای چیزها.
عرف . [ ع َ ] (ع مص ) بریدن یال اسب را. (منتهی الارب ). پش اسب بریدن . (المصادر زوزنی ). فش اسب بریدن . (دهار). «عرف » اسب را بریدن . واز آن...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.