هرم
نویسه گردانی:
HRM
heram این واژه در فرهنگ عربی - فارسی لاروس الهَرَم haram نوشته شده و به معنی کهنسال و نیز نام هر یک از اهرام ثلاثه مصر است. همچنین هَرِم harem به معنی پیر شدن است؛ ولی heram که در فارسی گفته می شود، در فرهنگ های قدیمی عربی العین، لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات و فرهنگ لاروس نیست؛ و تنها در فرهنگ جدید ابجدی هَرَم (و نه هِرَم) به معنی جسمی است که با نوک مشترک اطراف آن چند مثلث دارد. در فرهنگ پهلوی بهرام فره وشی، اَهرام به معنی بالا رفتن به آسانی، دامید (صعود) و ریشه ی اَهرامِنیتَن، اهرامیتن و اهرامیشن است. در سنسکریت واژه ی هرمبه heramba (چیده شده به شکل کوزه) (ba: کوزه) به معنی بوفالوست که اگر از پهلو به این جانور نگاه کنیم، به شکل هرم است؛ یعنی از دم به سوی سر پهن می شود. با این توضیحات می توان گفت میان واژه ی سنسکریت هرمبه و نیز اهرام (صعود) پهلوی که رفتن از پایین به بالا گفته می شود و هرم نیز چنین است پیوند ناگسستنی هست؛ پس این که هرم در فرهنگ های قدیمی عربی به معنی امروزی آن در پارسی نیست، هرم را باید واژه ای پارسی از ریشه ی سنسکریت دانست. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حرم . [ ح ُ ] (ع مص ) ناروا شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حرمت . حرام گردیدن بر.
حرم . [ ح َ رِ ] (ع مص ) حرمان . (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) احرام به حج . (منتهی الارب ). || حیض . || اهل و عیال مرد.حرمة. || حرمت که حفاظت آن واجب دانند.
حرم . [ ح ُ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرام . (ترجمان عادل بن علی ).- اَشْهُرِ حرم ؛ چهار ماه رجب وذوالقعده و ذوالحجة و محرم که جنگ در آن چهار م...
حرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلا...
حرم . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ حُرمة.
حرم . [ ح ِ ] (ع ص ) حرام . || نادر. ج ، احرام . || مرد مُحْرِم . (منتهی الارب ). || واجب وقُرِی ٔ «و حرم علی قریة اهلکناها انهم لایرجعون ...
حرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . ...
حرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی که به بطن اللیث منتهی شود در یمن . (معجم البلدان ).