هرم
نویسه گردانی:
HRM
heram این واژه در فرهنگ عربی - فارسی لاروس الهَرَم haram نوشته شده و به معنی کهنسال و نیز نام هر یک از اهرام ثلاثه مصر است. همچنین هَرِم harem به معنی پیر شدن است؛ ولی heram که در فارسی گفته می شود، در فرهنگ های قدیمی عربی العین، لسان العرب، مجمع البحرین، مفردات و فرهنگ لاروس نیست؛ و تنها در فرهنگ جدید ابجدی هَرَم (و نه هِرَم) به معنی جسمی است که با نوک مشترک اطراف آن چند مثلث دارد. در فرهنگ پهلوی بهرام فره وشی، اَهرام به معنی بالا رفتن به آسانی، دامید (صعود) و ریشه ی اَهرامِنیتَن، اهرامیتن و اهرامیشن است. در سنسکریت واژه ی هرمبه heramba (چیده شده به شکل کوزه) (ba: کوزه) به معنی بوفالوست که اگر از پهلو به این جانور نگاه کنیم، به شکل هرم است؛ یعنی از دم به سوی سر پهن می شود. با این توضیحات می توان گفت میان واژه ی سنسکریت هرمبه و نیز اهرام (صعود) پهلوی که رفتن از پایین به بالا گفته می شود و هرم نیز چنین است پیوند ناگسستنی هست؛ پس این که هرم در فرهنگ های قدیمی عربی به معنی امروزی آن در پارسی نیست، هرم را باید واژه ای پارسی از ریشه ی سنسکریت دانست. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
هرم . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرم و کاریان بخش جویم شهرستان لار واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری جویم و دامنه ٔ شمالی کوه یاسین ....
هرم . [ هُ ] گرمی ،گرمی آتش ، گرمی آفتاب
آسیای صغیر. نک هروم. از ساینو ایرانیکا بر گردان مهرداد وحدتی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
هرم کردن . [ هَِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هیرم کردن زمین : تسطیح آن برای اینکه آب رو شود یعنی قسمتهای مختلف آن آبیاری تواند شد. (یادداشت ب...
هرم و کاریان . [ هََ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش جویم شهرستان لار که حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال دهستان...
هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو یا به طور خلاصه هرم مزلو، نظریه آبراهام مزلو نظریه پرداز کلاسیک مدیریت، در مورد نیازهای اساسی انسان است. این نظریه در می...
رک. ا. (به انگلیسی: Spire; Rhenish helm spire) هر سازهٔ باریک و نوک تیزی که بر فراز ساختمان ساخته شود؛ معمولاً هرم باریک هشت وجهی که روی برجی چهار...
حرم /haram/ معنی ۱. گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس. ۲. قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند؛ اندرونی؛ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.