و
نویسه گردانی:
W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲,۱۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۸ ثانیه
شق و رق . [ش َ ق ُ رَ / ش َق ْ ق ُ رَق ق ] (ص مرکب ، از اتباع ) کسی که راست و مستقیم راه رود. (فرهنگ فارسی معین ). که با قامت کشیده به ر...
شل و پر. [ ش َ ل ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) شل و پل . قطعه قطعه . پاره پاره . (یادداشت مؤلف ).- شل و پر کردن ؛ قطعه قطعه کردن . از هر جای ...
شل و پل . [ ش َ ل ُ پ َ] (ص مرکب ، از اتباع ) شل و پر. و رجوع به شل شود.
شش و بش . [ ش َ / ش ِ ش ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) (مرکب از شش فارسی + بش ترکی به معنی پنج ) شش بش . اصطلاح تخته نرد است و آن وقتی ...
شذ و ندر. [ ش َذْ ذَ وَ ن َ دَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ عطفی ) کمیاب و نادر است . شاذ و نادر است . دیریاب و کمیاب است : الاّ ما شَذّ و نَدَر؛ مگر بندرت...
شخ و رخ . [ ش َخ خ ُ رَخ خ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه از اتباع و عوام شق و رق گویند. (یادداشت مؤلف ). آخته . آخته قامت . مقابل ...
شد و آمد. [ ش ُ دُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) شدآمد. آمد و شد. رفت و آمد. تردد : چنان فروگرفت قلعه را که آفریده شد و آمد نتوانست کرد. (...
پر و بال . [ پ َ رُ / رْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) پَر. مجازاً نیرو. قدرت . توانائی : بخواهم که شاها عنایت دهی که باشد مرا عون تو پَرّ و بال...
پر و پشت . [ پ َ رُ پ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است .
پر و پای . [ پ َ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پای و پر.تاب و طاقت و قدرت و توانائی . (برهان ) : که کاوس بی فر و بی پر و پای نشسته ست بر تخت بی...