ساز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساخته و آماده کردن . (آنندراج ). آمادن . فراهم کردن . مهیا کردن . ترتیب دادن . ساخته کردن . ساختن : ...
تهی ساز کردن . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تهی کردن . خالی کردن : چون قدم از گنج ، تهی ساز کردکلبه ٔ حلاقی خود باز کرد. نظا...
چنگ ساز کردن . [ چ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چنگ نواختن . چنگ را بنغمه در آوردن . چنگ سراییدن : در آن مجلس که عیش آغاز کردندبیکجا چنگ...
کار به ساز کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار چون زر شدن . (آنندراج ) رجوع به همین لغت شود. به نیکی انجام شدن امر : دنیا چو تو چ...