اجازه ویرایش برای همه اعضا

تعبیه

نویسه گردانی: TʽBYH
(فعل): جای دادن، قرار دادن، آماده کردن و آراستن، سامان دادن. (اسم):جای داده، قرار داده، آماده و آراسته، سامان دادن شده
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
تعبیه شدن . [ ت َ ی َ / ی ِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) واقع شدن و قرار گرفتن . (ناظم الاطباء).
تعبیه کردن . [ ت َ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آماده کردن و آراستن . (ناظم الاطباء). آراستن لشکر. آرایش جنگی . آماده کردن لشکر و سامان آن ...
تعبیه شکستن . [ ت َ ی َ / ی ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) نامرتب کردن و تغییر دادن . (ناظم الاطباء) : بر آن سو تعبیه زان گونه بشکست که مهر رایگا...
تعبیه ساختن . [ ت َ ی َ / ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) مرتب ومنظم کردن و قرار دادن . (ناظم الاطباء) : دیر است که بر چرخ همین تعبیه سازندهفت اختر س...
تعبیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) تعبئة. (اقرب الموارد). لشکر بترتیب بداشتن جنگ را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تَعَبّی . (منتهی الارب ).آراستن و آ...
تابیه . [ ی ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیّه 8 هزارگزی شمال خاوری نقده ، سه هزارگزی شمال شوسه ٔ محمدیار، جلگه ،...
تأبیه . [ ت َءْ ] (ع مص ) آگاه گردانیدن . || بیاد کسی دادن . || تهمت کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تعبئة. [ ت َ ب ِ ءَ ] آماده و ساخته کردن سامان لشکر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آماده و ساخته کردن متاع و کار و لشکر و جز آن را و یو...
تأبیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) (از ثلاثی مجرد اَبَوَ) ابیت له تأبیة؛ گفتم او را پدر من فدای تو باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از غایت تو...
طابیة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت جزٔبن سعد الریاحی . این زن را در یوم اِراب از ایام عرب ذکری است و در آن روز اسیر شد و پدرش مالی بعنوان سربها دا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
م ج
۱۳۸۸/۱۱/۰۳ Iran
0
0

لطفاً توضیح دهید که منظورتان از توضیح چیست
امکان پاسخ به کلمات سؤال شده وجود ندارد، چون بدون آوانگاری نه میشود کلمات را خواند و نه به آنها جواب داد

شروین معظمی گودرزی
۱۳۹۰/۰۴/۰۸ Iran
0
0

هر چمد معنای تعبیه: قراردادن و جای دادن است اما از لحاظ دستوری در زبان فارسی فعل نیست بلکه اسمی است که در ترکیب یا شدن و کردن بصورت فعل مرکب مورد استفاده قرار می‌گیرد. در زبان عربی مصدر است ولی وارد زبان فارسی که می‌شود نقش اسمی بخود می‌گیرد.

جاوید مدرس اول
۱۳۹۶/۱۱/۲۰
0
0

تعبیه :(اصطلاح در شطرنج) نیز در شطرنج آرایش مهره های شطرنج در نحوه بازی میباشد.که میتواند ترکیب های مختلفی را در بازی ایجاد کند مباش غره به بازی خود که در ضرب است هزار "تعبیه" در حکم پادشاه انگیز لطفا به توضیحات ( واژه ضرب نیز در این دیکشنری مراجعه شود)
............ اصطلاح تعبیه نیز در اگرچه در لغت معانی متعددی مثل آراستن لشکر و حیله کردن و چیزی را در چیزی قرار دادن و نهان کردن و…دارد، در شطرنج به معنی چیدن مهره‌های بازی است (ویا ترکیب در شطرنج که در یک حرکت و وضعیت مهره میتواند چندین منظور گنجانده شود ).
راحه‌الصدور در توضیح شیوه‌های گوناگون شطرنج‌بازی پیشینیان این‌گونه ضرب و تعبیه و …را درکنار یکدیگر آورده است: آلت‌ها همان شانزده است و لون و سیر و ضرب هم‌چنان، اما تعبیه از جانبین به شکلی دیگر. امیرمعزی نیز اصطلاح شطرنجی تعبیه را این‌گونه در کنار اصطلاحات
متناسب با آن به کار برده است: تا با شه شطرنج گه تعبیه بر نطع باشد فرس و بیدق و فیل و رخ و فرزین، احباب تو چون شاخ گل اندر مه نیسان اعدای تو چون برگ رز اندر مه تشرین


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.