آباد
نویسه گردانی:
ʼABAD
آباد. (اِخ ) نام شهری کوچک بر ساحل یمین نهر ناری در بلوچستان . || نام قصبه ٔ کوچکی در سند یعنی درشمال غربی هندوستان . || نام ناحیتی در ناحیه ٔ سبلان کوه نزدیک ارجاق و پیشکین . (نزهةالقلوب ).
واژه های همانند
۳,۷۳۴ مورد، زمان جستجو: ۷.۳۶ ثانیه
اکرم آباد. [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله سوز بخش مرکزی شهرستان میانه . سکنه ٔ آن 132 تن آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات است . ...
اکین آباد.[ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آبادشهرستان تبریز. سکنه ٔ آن 272 تن . آب از چشمه . محصول عمده ٔ آنجا غلات . (از فرهنگ ...
الفت آباد. [ اُ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد در یکهزارگزی شمال باختری نورآباد کنار خاوری راه شوسه ٔ خر...
اسفن آباد. [ ] (اِخ ) قریه ای است به چهارفرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق ابرقوه . (فارس نامه ).
آباد کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عمارت . عمران : به گرد اندرش روستاها بساخت چو آباد کردش کهان را نشاخت . فردوسی .وز آن پس جهان یکسرآباد کرده...
بداغ آباد. [ ب ُ] (اِخ ) دهی از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان است که 270 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 10).
بداغ آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار است که 753 تن سکنه دارد. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
برزش آباد. [ ب ُ زِ ](اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه 451 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
برزل آباد. [ ب ُ زُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مایوان بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 631 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
برغن آباد. [ ب َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاخواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه . سکنه ٔ آن 182 تن . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).