اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن صالح رومی ، مشهور به عبدالواسع علیسی . رجوع به علی علیسی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی بن احمد رومی حنفی ، مشهور به ظریفی . رجوع به علی ظریفی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزاده ٔ رومی . وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هَ . ق ....
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی (علی وحید...) رجوع به علی وحید شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ انطاکی رومی حنفی . رجوع به علی انطاکی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عثمان بن سلیمان باباطاغی رومی حنفی . رجوع به علی باباطاغی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عثمان اقشهری رومی حنفی . رجوع به علی اقشهری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن لالی بالی رومی حنفی ، مشهور به منق و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی منق شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ](اِخ ) ابن محمد ادرنه ای رومی حنفی . ملقب به مدحی و مشهور به اسکیجی زاده . رجوع به علی اسکیجی زاده شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.