اث
نویسه گردانی:
ʼṮ
اث . [ اَث ث ] (ع ص ) انبوه و درهم پیچیده (گیاه ). || کلان سرین . ج ، اِثاث ، اَثائث .
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
آس . [ سِن ْ ] (ع ص ) آسی . اندوهگین .
اس سا. [ اُ ] (اِخ ) ۞ یکی از کوه های بلند تسالی (یونان ). (ایران باستان ص 752 و 768).
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) ۞ رودی بفرانسه . و آن بشط سِن ریزد.
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) ۞ کمونی در مملکت فرانسه (سِن اِ اُواز)، از ناحیت کُربی کنار رود اِس سُن ، دارای 10683 تن سکنه و راه آهن از آن...
اس اس . [ اَ اَ ] (ع صوت ) کلمه ایست که گوسپندان را بدان زجر کنند. (منتهی الارب ).
آس باد. (اِ مرکب ) آسیا که بقوت باد گردد. بادآس . رحی الرّیح . (ربنجنی ). آسیاچرخ .
آس باز. (نف مرکب ) آنکه آس بازد بقمار.
آس آب . (اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی .
پای آس. (اِ مرکب ) آسیایی که به پا گردانند. آسی باشد که با پا گردانند. آسیایی که به زور گام زدن بگردد. آسیایی پائی که بدان غله دست آس کنند. آسیاسنگی ک...
لائی اس . [ ُا ] (اِخ ) ۞ لائی اوس . نام پادشاه اساطیری تب . پدر اُدیپ .