اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارام

نویسه گردانی: ʼRʼM
ارام . [ اَ ] (اِخ ) (عالی ) این اسم از ارام بن سام منقول است و سه تن در کتاب مقدس به این اسم بودند: اول ارام بن نوح است (سفر پیدایش 10:22). دوم نوه ٔ ناحور (پیدایش 22:21). سوم یکی از اجداد عیسی مسیح . (کتاب روت 4:19، اول تواریخ ایام 2:10، انجیل متی 1:3، انجیل لوقا 3:33) (قاموس کتاب مقدس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
آرام . (اِخ ) تخلص میرزاصادق نام یزدی از شعرای متأخر، در قرن سیزدهم هجری .
آرام بن . [ ب َ ] (اِ مرکب ) باغی میان شهر و قصبه و یا ده . باغ ملی . باغ شهرداری . باغ بلدیه . آرام .
نام دختر/آرام ودوست داشتنی مانندگل
آرام‌پز. (به انگلیسی : slow cooker) دیگ و دیگچه ای بیشتر برقی در انواع و اشکال و ساخت ها و جنس های جوراجور است که خوراک را نرم نرم و در حرارت کم، (بین...
بی آرام. (ص. م.). آن که آرام و قرار ندارد. بی قرار. مشوش. مضطرب. بیقرار، پریشان، ضجر، مشوش، مضطرب، ناآرام، ناشکیب، ناشکیبا، واله متضاد آرام.
احمد آرام (زاده ۷ فروردین ۱۲۸۱ تهران – ۱۴ فروردین ۱۳۷۷ ایالات متحده آمریکا)، مترجم و نویسندهٔ معاصر بود.[۱] وی در تدوین دائرةالمعارف فارسی مشارکت داشت...
آرام جای: آرام جا: مستقر، محل استقرار و سکون. موید الدین شیرازی، بنیاد تاویل در ترجمه آیه 24 سوره 7: «شما را اندر زمین آرام جایی است»
اَحمَد آرام (زاده: فروردین ۱۲۸۳، تهران - درگذشت: ۱۴ فروردین ۱۳۷۷، تهران)، مترجم و نویسندهٔ معاصر است. احمد آرام در تدوین دایرةالمعارف فارسی مشارک...
آرام جای . (اِ مرکب ) جای استراحت : پرستش کنم پیش یزدان به پای نبیند مرا کس به آرام جای .فردوسی .
آرام دل . [ م ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مایه ٔتسلی خاطر. مایه ٔ امید. معشوق . معشوقه : یکی تخته ٔ جامه هم نابریددو آرام دل کودک نارسید...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۵ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.