اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسمت

نویسه گردانی: ʼSMT
اسمت . [ اِ م ِ ] (اِخ ) گویند نام بیابانی است . بعضی گویند نام مکان بی آب و علفی است . (مراصد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اصمت . [ اِ م ِ ] (اِخ ) یقال : ترکته ببلدة اصمت و بوحش اصمت و بصحراء اصمت ، و اصمتة بقطع همزه و وصل آن ؛ گذاشتم او را در بیابان خالی ازمونس ...
عصمت . [ ع ِ م َ ] (ع اِمص ) عصمة. پاکدامنی و نبناد و ناآلودگی به گناه . (ناظم الاطباء). نگاهداری نفس از گناه . (فرهنگ فارسی معین ). بازداشتن...
عصمت . [ ع ِ م َ ] (اِخ ) (خواجه ...) نام او خواجه عصمةاﷲ بخاری ، مشهور به خواجه عصمت است . وی شاعری ایرانی بود و در عهد تیموری میزیست . در ن...
بی عصمت . [ ع ِ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عصمت ) ناپاک . زشتکار. آلوده به گناه . رجوع به عصمت و ترکیبات آن شود.
عصمت سرا. [ ع ِ م َ س َ ] (اِ مرکب ) حرمخانه ٔ باعصمت . حرمسرایی که همه ٔ پردگیان آن باعصمت باشند : جهان پادشا را چنین است کام به عصمت سرائی ...
ملک عصمت . [ م َ ل َ ع ِ م َ ] (ص مرکب ) مبرا از گناه چون فرشتگان . مصون از معاصی . بی گناه : این ز خوی حاکم ملک عصمت وآن ز ری عالم فلک مقد...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زهرا از بخش بوئین شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 1443 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و چغندرقند ...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ](اِخ ) دهی از دهستان اسحاق آباد، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 564 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه ا...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 1046 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ ...
آموزه ی عصمت کلیسا در کلیسای ارتدوکس و کاتولیک پذیرفته شده است. ارتدوکس ها کلیسا، به معنای مجمع ایمان داران راستین مسیحی، را جماعتی می دانند که روح ال...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.