اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصمت

نویسه گردانی: ʼṢMT
اصمت . [ اِ م ِ ] (اِخ ) یقال : ترکته ببلدة اصمت و بوحش اصمت و بصحراء اصمت ، و اصمتة بقطع همزه و وصل آن ؛ گذاشتم او را در بیابان خالی ازمونس و یار یا بجایی که معلوم نمیشود که کجاست . و آن غیرمنصرف است بعلت علمیت و وزن فعل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). و یاقوت آرد:نام عَلَمی است برای دشتی بهمین صورت . راعی گوید:
اشلی سلوقیة باتت و بات بها
من وحش اصمت فی اصلابها اود.
و برخی گفته اند علم بصورت «وحش اصمت » است ، یعنی هر دو کلمه با هم اسم خاص باشند. و ابوزید گوید: گویند وی را به وحش اصمت ملاقات کردم ؛ یعنی بجایگاهی قفر. و کلمه ٔ اصمت منقول از فعل امر خالی از ضمیر است و همزه ٔ آنرا بدین سبب قطع قرار دادند تا بر جریان غالب اسامی باشد و همه ٔ چیزهائی که به فعل امر نامیده شوند بهمین سان دارای همزه ٔ قطع باشند و علت مکسور بودن همزه ٔ آن اینست که یا لغتی (لهجه ای ) است که هنوز ما آنرا درنیافته ایم و یا در هنگام نامگذاری از اصمت بضم که منقول از مضارع این فعل است حرکت آن تغییر داده شده است و یا مجرد مُرتجَلی است که با لفظ امر بمعنی اسکت (خاموش شو)موافق است . و چه بسا که نامگذاری این دشت بدین فعل برای غلبه است ازین رو که مرد بهمراه خود هنگام پیمودن آن پیوسته گوید: اصمت ، تا آوایی از آنان شنیده نشود و از شدت بیم در آن دشت هلاک نشوند. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عصمت . [ ع ِ م َ ] (ع اِمص ) عصمة. پاکدامنی و نبناد و ناآلودگی به گناه . (ناظم الاطباء). نگاهداری نفس از گناه . (فرهنگ فارسی معین ). بازداشتن...
عصمت . [ ع ِ م َ ] (اِخ ) (خواجه ...) نام او خواجه عصمةاﷲ بخاری ، مشهور به خواجه عصمت است . وی شاعری ایرانی بود و در عهد تیموری میزیست . در ن...
اسمت . [ اِ م ِ ] (اِخ ) گویند نام بیابانی است . بعضی گویند نام مکان بی آب و علفی است . (مراصد).
بی عصمت . [ ع ِ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + عصمت ) ناپاک . زشتکار. آلوده به گناه . رجوع به عصمت و ترکیبات آن شود.
عصمت سرا. [ ع ِ م َ س َ ] (اِ مرکب ) حرمخانه ٔ باعصمت . حرمسرایی که همه ٔ پردگیان آن باعصمت باشند : جهان پادشا را چنین است کام به عصمت سرائی ...
ملک عصمت . [ م َ ل َ ع ِ م َ ] (ص مرکب ) مبرا از گناه چون فرشتگان . مصون از معاصی . بی گناه : این ز خوی حاکم ملک عصمت وآن ز ری عالم فلک مقد...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زهرا از بخش بوئین شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 1443 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و چغندرقند ...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ](اِخ ) دهی از دهستان اسحاق آباد، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 564 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه ا...
عصمت آباد. [ ع ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 1046 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ ...
آموزه ی عصمت کلیسا در کلیسای ارتدوکس و کاتولیک پذیرفته شده است. ارتدوکس ها کلیسا، به معنای مجمع ایمان داران راستین مسیحی، را جماعتی می دانند که روح ال...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.