اص
نویسه گردانی:
ʼṢ
اص . [ اَص ص ] (ع مص ) درخشیدن چیزی . (منتهی الارب )(قطر المحیط). || سخت گردیدن گوشت ناقه ومحکم شدن پیوستگی الواح آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سخت شدن گوشت ناقه و پیوستگی الواح آن ، و پر شدن گوشت و بهبود یافتن و فربه شدن آن . (قطر المحیط). || بسیارشیر شدن ناقه . (منتهی الارب ). || شکستن چیزی . || نرم کردن چیزی .(اقرب الموارد) (قطر المحیط). || انبوهی کردن قوم با یکدیگر. (از قطر المحیط). تنگ بر یکدیگرآوردن . انبوهی کردن بعضی بر بعضی . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
آس نیکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) مورْد، یا گیاهی شبیه بکف دست و در طب بکار است و در اعمال قویتر از برگ و ثمر مورْد است .
اریده اس . [ اَرْ ری دَ اُ ] (اِخ ) ۞ سردار یونانی که پس از اسکندر هلّس پونت بدو رسید ودیودور و آریّان اریده (فیلیپ برادر اسکندر) را با او ظا...
آس بری . [ س ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مورْد برّی . مقابل آس بستانی . مورْد اسپرم . برگ آن از آس بستانی زردتر و عریض تر و طرف او ت...
آس افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) آس اَفژون . آژینه . آسیازنه . آسیاآژن . سنبه . منقار. مِکْوَس . میقعه . برطیل . نقار. چکوچ . کبیتک .
اس شلاندر. [ اِ ش ِ ] (اِخ ) ۞ ژان دُ. شاعر فرانسوی . مولد قرب وِردُن . مؤلف تراژدی تیر و سیدُن ۞ . وفات او بسال 1635 م . است .
آس آوردن به معنی خوش اقبالی و بخت یاری در امری است.
اس پرثی یس . [ اِ پ ِ ثی ی ِ ] (اِخ ) ۞ پسر آن ِریست یکی از معاریف و ثروتمندان اسپارت که با پُولیس پسر نیکُلااُس حاضر شد نزد خشیارشا رفته ...
پله آس و ملی زاندر. [ پْل ِ/ پ ِ ل ِ وَ م ِ ] (اِخ ) ۞ نمایشنامه ٔ غنائی شامل ده بخش و سیزده پرده . رساله ٔ مستخرج از درام موریس مترلینک ...
یواساس جان سی. استنیس(سیویان-۷۴)
ناو هواپیمابر جان سی استنیس یا یو اس اس جان سی ستنیس (سی وی ان-۷۴) (به انگلیسی: USS John C. Stennis) نام یک ناو ه...
همچنین در روایات دینی اسلامی و ...مورت یا مورد گیاهی است مقدس در آیین زرتشت. در کتاب بندهش در بخش آفرینش گیاهان این گیاه نماد اهورا مزدا است.[نیازمند ...