الماء
نویسه گردانی:
ʼLMAʼ
الماء. [ اِ ] (ع مص ) پنهان بردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). پنهان بردن دزد چیزی را. (از اقرب الموارد). || منکر شدن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || خالی گذاشتن چارپایان جای را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). یقال : کان بالارض مرعی او زرع فهاجت الدواب فألمأته ؛ یعنی در زمین چراگاه و کشت بود چارپایان بشوریدند و زمین را هموار و بی گیاه کردند. (از اقرب الموارد). || فروگرفتن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).یا در متعدی شدن بباء معنی بردن ، و در متعدی شدن به «علی » معنی اشتمال (فروگرفتن ) دهد: الماء علی الشی ٔ؛ اشتمل . الماء به ؛ ذهب به . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || گزیدن جهت خود چیزی را. الماء بما فی الجفنة؛ یعنی جهت خود گزید آنچه در کاسه بود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رفتن . (از ذیل اقرب الموارد) (از المنجد).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حجر یجذب الماء. [ ح َ ج َ رُن ْ ی َ ذِ بُل ْ ] (ع اِ مرکب ) دمشقی گوید: ارسطو گفته است ، سنگی است سفید که آنرا شب بر ناف بیمار استسقائی بندند ...
حجر یقوم علی الماء. [ ح َ ج َ رُن ْی َ م ُ ع َ لَل ْ ] (ع اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی گوید: سنگی سبک که بر سر آب دریا میباشد، و اگر در روز گیرندسبک ...
علماء. [ ع ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ج ِ عالِم . (متن اللغة) (ناظم الاطباء) : حسنک امام بود صادق را ب...
علماء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعلم . زن کفیده لب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سلنج . زنی که مبتلی به لب شکری بود. (ناظم الاطباء). || ...
آلما. ا. در بنیان، کلمهٌ عربیِ عالِمَه (بر اصل علم و مؤنثِ عالِم) می باشد که در زبان انگلیسی به alma تبدیل شده است؛ در این زبان، این واژه بصورت های al...
المع. [ اَ م َ ] (ع ص ) مرد زیرک و تیزخاطر، المعی مثله . (منتهی الارب ). کسی که رای او همیشه بر صواب باشد و در فکر او خطا نیفتد و ناپرسیده از...
عالماً. [ ل ِ مَن ْ] (ع ق ) از روی علم . از روی دانش . با علم و اطلاع .