الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه در 20 هزارگزی جنوب باختری تربت حیدریه سر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . تپه و معتدل است . سکنه ٔ آن 422 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه و شغل مردم زراعت و گله داری و کرباس بافی است . راه مالرو دارد. و از تجرود میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد، ملقّب به نظام الدین . عالم قرن ششم هجری . او راست : مختصرکتاب المصباح الصغیر. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 176).
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمدبن ابراهیم بن عبدالرحمان بن ضحاک فزاری ، مشهور به ابن مقری یا ابن بقری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی فز...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲبن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی ، مشهور به ابن عباد. رجوع به علی نفزی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قهندزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن علان ، مکنّی به ابوالحسن . از محدثین امامیه زمان غیبت صغری . رجوع به علان کلینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عمربن خلیل شیحی بغدادی ؛ ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی شیحی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بخاری ضریر، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به حمیدالدین . رجوع به علی بخاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی ، مشهور به ابن عفیف . رجوع به علی نابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم دمشقی حنائی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حنائی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم عادلشاهی . هشتمین تن از عادل شاهیان بیجاپور. رجوع به علی عادلشاهی شود.