ام
نویسه گردانی:
ʼM
ام . [ اَم م ] (ع مص ) آهنگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). قصد کردن . (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (منتهی الارب ). || زدن ام الرأس . (منتهی الارب ). سر شکستن چنانکه به مغز رسد. (تاج المصادر بیهقی ). بر میان سر زدن . (مصادر زوزنی ). سر شکستن چنانکه نزدیک به دماغ رسد. || امامت کردن . (آنندراج ). امام بودن در همان حین که امام دیگری هست . همقطار و همکار بودن در امامت . (دزی ج 1). || (اِ) گروه از هر صنف مردم و از هر جنس حیوانات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به این معنی در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد.
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۷ ثانیه
ام حبوکران . [ اُم ْ م ِ ح َ ب َ ک َ ](ع اِ مرکب ) نام مرغی است . (منتهی الارب ). || داهیه . (اقرب الموارد). رجوع به ام حبوکری شود.
ام عزالدین . [ اُم ْ م ِ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) دختر شیخ صدرالدین اسعدبن عثمان . از محدثان عامه است که لقب ست الامناءداشته و در سال 700 هَ ...
ام عبیثران . [ اُم ْ م ِ ع َ ب َ ث ُ / ث َ ] (ع اِ مرکب ) نفس طیبه . نفس پاک . || گیاهی است خوشبو. ام عبوثران نیز به این معانی است . (از الم...
ام عبوثران . [ اُم ْ م ِ ع َب َ ث ُ / ث َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام عبیثران شود.
تأکید عام . [ ت َءْ دِ عام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به مفعول مطلق و نوع سوم تأکید و کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 71 ش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عام البلوی . [ عام ْ مُل ْ ب َ ] (ع ص مرکب ) مبتلا به همگان . گرفتاری همگانی .
عام الجحاف . [ مُل ْ ج ُ ] (اِخ ) سال هشتادم هجری بود که سیلی برخاست و خانه های مکه و رکن را فراگرفت . (کامل ابن اثیر ج 4 ص 219).
ام النعسان واحدة من أکبر جزر البحرین, وهی ملک خاص لأحد أبناء العائلة الحاکمة فی البحرین , والجدیر بالذکر أن البحرین هی مکونة من عدة جزر ولکن جلها ملک ...