انث
نویسه گردانی:
ʼNṮ
انث . [ اُن ُ ] (ع اِ) جج ِ اُنثی ̍ و ج ِ اِناث . (از اقرب الموارد). ماده ها. (آنندراج ). رجوع به انثی و اناث شود.
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
انس . [ اَن َ ] (اِخ ) لال چند. از شاعران فارسی گوی هند و از لکهنوست و به سال 1267 هَ .ق . درگذشته است . از اوست :روح جمشید برد رشک بمی نوشی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آنْس (اوستایی) رسیدن، آمدن
آنْسَ (اوستایی) 1ـ بخش، سهم، بهره 2ـ چیز خوب 3ـ حزب، گروه، دسته 4ـ داخل ـ وارد شدن
عانس . [ ن ِ ] (ع ص ) عانت . دختری که بی شوی تا دیر در خانه مانده باشد.ج ، عَوانس و عُنس و عُنّس و عُنوس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب ...
عنس . [ ع َ ] (ع مص ) خم دادن چوب را و برگردانیدن آن را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عنش به شین ، ا...
عنس . [ ع َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ درشت اندام و نیک دم دراز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناقه ٔ سخت و قوی ، و گویندماده شتری ک...
عنس . [ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عانس . رجوع به عانس شود.
عنس . [ ع ُن ْ ن َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عانس . رجوع به عانس شود.