اهو
نویسه گردانی:
ʼHW
اهو. [ اُ هََ / هُو ] (صوت ) آوازی که تعجب را بدان بیان کنند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نام مهمترین و مشهورترین نیایش دینی مزدا پرستان است که از نخستین واژه های آن گرفته شده. این نیایش در سراسر اوستا پیوسته تکرار میشود و همواره بر سر زبان...
روستایی از توابع تفرش در استان مرکزی
عهو. [ ع ِهَْ وْ ] (ع اِ) خرکره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).کره خر. (ناظم الاطباء). جحش . (اقرب الموارد). || (ص ) شتر استوار و توانا شگرف شانه ...
آهو. (اِ) غزال . غزاله . ظبی . ظبیه . ابوالسفاح . فائر. ج ، فور : بباغ اندر کنون مردم نبرّد مجلس از مجلس براغ اندر کنون آهو نبرّد سیله از سیله ...
آهو. (اِ) (از: آ علامت سلب و نفی به معنی نه و نا + هوک ، به معنی خوب . عیب . نقص . خبط. خطا. ادمان خمر). عیب . نقص . ذمیمه . رذیله . صفت زشت...
باغ آهو. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی است از باغهای هرات . (آنندراج ).
رود آهو. [ دِ ] (اِخ ) نام رودخانه ایست . (برهان قاطع) (آنندراج ).