اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

باذار

نویسه گردانی: BAḎʼR
باذار. (اِخ )(بند...) ظاهراً بندی به یمن از ساخته های بهمن : از آثار او [ بهمن ] بند کوارفارس و باذار در یمن . اکنون آنرا تماشا خوانند... (تاریخ گزیده چ عکسی ص 98).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
بازار نو. [ رِ ن َ ] (اِخ ) بازاری در سیستان : و بازار نو اندر ربیعالاَول بسوختند. (تاریخ سیستان ص 313). رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 4...
ته بازار. [ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) رجوع به ته بازاری شود.
چو بازار. (اِ) در تداول مردم بم ، قسمی گیاه طبی که شکسته را بدان بندند.
روز بازار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رونق کار و بار و گرمی بازار. (از برهان قاطع). رواج و رونق . (فرهنگ رشیدی ) رونق بازار وگرمی خریدار....
بازار مرغ . [ رِ م ُ ] (اِخ ) محله ای در شیراز. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 78 شود.
بازار زدن . [زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فائده ٔ خاطرخواه گرفتن .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ ضیاء) : امروز هر که سنگ ملامت بما رساندگو دس...
بازارملک . [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از چهار بازار شهربند هرات و مولانا شهاب الدین عبدالرحمن لسان در آنجاحمامی ساخته است . رجوع به روضات الجنات...
بازار منی . [ رِ م ِ نا ] (اِخ ) موضعی از ارض مکه که قربان در آن کنند و بازاری که درین جاست بناکرده ٔ اسماعیل علیه السلام است . طالب کلیم ...
بازار عجل . [ ] (اِ) روز جنگ و پیکار. (ناظم الاطباء).
بازار گرد. [ گ َ ] (نف مرکب ) مردم بی تمکین و لاابالی را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || پول رایج : نیست با جودش ازپی مقد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.