جستجو در پارسی ویکی
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی

نویسه گردانی: BAZY
بازی . (اِخ ) نام سلسله ٔ پنجم از سلسله ٔ سلاطین بابل که در حدود 1052 تا 1032 ق . م . در صفحات دریایی سلطنت کرده اند و این سلسله در حقیقت سلسله ٔ دوم دریایی بابل محسوب میشوند. در دوره ٔ این سلسله ، عیلام باز بابل را گرفت و یکی از پادشاهان عیلام بر تخت بابل نشست ولیکن بیش از شش سال دوام نکرد. بابل در زمان این سلسله به علت تاخت و تاز مردمان صحراگردی موسوم به گوثیان ۞ ضعیف و ناتوان گشت .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

پادشاه بازی

پادشاه بازی . [ دْ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از بازی کودکان . که یک تن را شاه نامند و دیگری را وزیر و احکامی صادر کنند غالباً برای ایذاء دیگر کو...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بامبول بازی

بامبول بازی . (حامص مرکب ) (در تداول عامه ) عمل بامبول باز. کار بامبول باز. جانغولک (جنغولک ) بازی . (یادداشت مؤلف ). حقه بازی . دوز و کلک زدن ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جنغولک بازی

جنغولک بازی . [ج َ ل َ ] (حامص مرکب ) در تداول ، جنغولک بازی درآوردن ؛کچلک بازی درآوردن . (امثال و حکم دهخدا). حقه بازی .
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جنقولک بازی

جنقولک بازی . [ ج َ ل َ ] (حامص مرکب ) رجوع به جنغولک بازی شود.
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی داشتن

بازی داشتن . [ ت َ] (مص مرکب ) ببازی داشتن . سهل گرفتن . به بی اعتنائی برگزار کردن . شوخی پنداشتن . کوچک شمردن : نخستین فطرت ، پسین شمارتوی...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی آوردن

بازی آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) بازی نشان دادن . حادثه آفریدن : بخون یکی لشکر اندر مشوکه چرخ کهن بازی آرد به نو. فردوسی .جهان سرگذشت ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

بازی خوردن

بازی خوردن . [ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گول خوردن . فریب خوردن . (غیاث اللغات ) (یادداشت مؤلف ).
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریسمان بازی

ریسمان بازی . [ مام ْ ] (حامص مرکب )شغل و عمل ریسمان باز. (ناظم الاطباء). بندبازی . به معنی بازیگری که غازیان دارباز کنند ۞ . (غیاث اللغات ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دیوانه بازی

دیوانه بازی . [ دی ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) کارهای ابلهانه و حماقت آمیز. اعمال دور از خرد.- دیوانه بازی درآوردن ؛ کارهای ابلهانه و بیخردانه ...
اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دوتیغه بازی

دوتیغه بازی . [ دُ غ َ / غ ِ ] (حامص مرکب ) رسم است سپاهیان ولایت را(یعنی ایران را) که به هر دو دست تیغ را گرفته و بگردانند چنانکه سپه باز...
« قبلی ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ صفحه ۱۸ از ۲۲ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.
 
ورود