بازی
نویسه گردانی:
BAZY
بازی . (اِخ ) زیادبن ابراهیم ذهلی مروزی ، مکنی به ابوابراهیم . از محدثان بود. وی در زمره ٔ محدثانی است که به بازیون مشهور و به باز، قریه ای در شش فرسنگی مرو منسوبند. (از تاج العروس ) (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۲۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
لوطی بازی . (حامص مرکب )کار لوطی . عمل لوطی . عملی سبکسرانه .- لوطی بازی درآوردن ؛ کار لوطیان کردن . چون لوطیان رفتار کردن .
مرده بازی . [ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) تقلید از حالت مرده .- مرده بازی درآوردن ؛ خود را به مردگی زدن . خود را به مردن زدن . مردگی نمودن به...
مهره بازی . [ م ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل مهره باز. || حیله گری . (آنندراج ). فریب و مکر و حیله بازی .(ناظم الاطباء). شعبده . شعوذه . چشم بند...
یارم بازی . [ رُ ] (حامص مرکب ) شارلاتانی . تقلب . بدذاتی . بدجنسی .
از پشت خنجر زدن-نامردی کردن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نیزه بازی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه . نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه . (یادداشت مؤلف ). عمل...