بث
نویسه گردانی:
BṮ
بث . [ ب َث ث ] (ع اِ) حال . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || حاجت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اندوه سخت . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اندوهی که برای شدت آن را نهان نتوان داشت . (منتهی الارب ). اشد حزن . (از اقرب الموارد) : انما اشکوا بثی و حزنی الی اﷲ (قرآن 86/2)؛ اندوه و درد خود را به خدای شکایت برم . || بیماری شدید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۵ ثانیه
بس راور. [ ] (اِخ ) نام قلعه ای بهندوستان . رجوع به جهانگشای جوینی چ 1344 هَ . ش . لیدن ج 2 ص 147 شود.
بس انبار. [ ب َ اَ ](اِخ ) دهی به چهارده فرسنگ و نیمی شمال احمد حسین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به احمدحسین و لیراوی ، شود.
بس شماری . [ ب َش ُ ] (حامص مرکب ) ۞ عمل ضرب (در اصطلاح حساب ). (واژه های نو فرهنگستان ایران ).
بس خواسته . [ ب َ خا ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مطلوب و معشوق باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به فرهنگ دساتیر ص 236 و بس جسته شود.
بس گرفتن . [ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) بازماندن و بس کردن . (آنندراج ) : مگو کام دل خود را ز حیرت کس نمیگیردچه میگویی ترا دیدم زبانم بس ...
بس شمرده . [ ب َ ش ُ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مضروب (در اصطلاح حساب ). (واژه های نو فرهنگستان ایران ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.