بح
نویسه گردانی:
BḤ
بح . [ ب ُح ح ] (ع اِ) ج ِ اَبح ّ. (منتهی الارب ). ج ِ ابح به معنی دینار و تیر قمار. (آنندراج ). و رجوع به ابح شود.
واژه های همانند
۴۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۹ ثانیه
به نیشابور شد. به نیشابور رفت.
توضیح:
«شد» شخص سوم مفرد از مصدر «شدن» است که در اینجا بمعنی «رفتن» می باشد. در بخش «شدن» از لغتنامۀ دهخدا چنین م...
به مجردِ اینکه. به محضِ اینکه.
توضیح:
در بخش «مجرد» لغتنامۀ دهخدا چنین نگاشته شده است:
"بمجردِ ...: بمحض ِ ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این عبارت عربی است و پارسی جایگزین این است: پرتیکره pratikre (سنسکریت)
قارچ اورگانیک- نوعی از قارچ که در شرایطی بسیار پیشرفته و بهداشتی پرورش یافته و مورد بهره برداری قرار گیرد .
مقرون به صرفه. با صرفه، با فائده، با سود، سودآور. کم خرج، کم هزینه، ارزان.
توضیحات:
بطور کلی، اگر در مورد کاری سود و زیان حاصل از انجام آن در ن...
شخصیت کسی را به چالش کشیدن
با سلام می خواستم اذلاعاتی در مورد ایل کلکو بدست بیاورم
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.